در این متن بخشی از مصاحبه اختصاصی دکتر قانعی راد (عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور) با رسانه نذر فرهنگی را خواهیم خواند؛


کار خیر کردن، یعنی کار اخلاقی انجام دادن؛ کار اخلاقی در حوزه‌ فرهنگی

واژه‌ خیر در مباحث فلسفه‌ اخلاق مورد بررسی قرار می‌گیرد. بنابراین کار خیر کردن، یعنی کار اخلاقی انجام دادن؛ کار اخلاقی در حوزه‌ی فرهنگی. بنابراین هم از حیث اهدافش، فرهنگی است و هم عمدتاً از حیث ابزارهایش فرهنگی است. از حیث اهدافش هم فرهنگی است، در واقع قرار نیست ما کار خیر بکنیم که GDP (شاخص تولید ناخالص داخلی) کشور بالا برود. مثلاً امر خیر انجام بدهیم که منابع تأمین مالی شهرداری افزایش پیدا کند. درست است که ممکن است شما برای کسی کمکی اقتصادی انجام دهید یا شغلی برایش ایجاد کنید، اما باز هدف این است که شما به یک انسان، معنای زندگی‌اش را برگردانید. بنابراین می‌خواهم بگویم از حیث اهداف، هدف کار خیر، یک هدف فرهنگی است.


کار خیر باید منجر به هم‌بستگی اجتماعی شود!

پیش از اینکه بگوییم شکوفایی فردی، باید بگوییم شکوفایی مناسبات اجتماعی. دو طرف در این میان به نوعی رشد و شکوفایی می‌رسند. حالا سوالی مطرح می‌شود. نسبت این شکوفایی با توسعه‌ی پایدار چیست؟ با استفاده از این مفاهیم، گویا خود امر خیر به ابزاری برای توسعه تبدیل می‌شود و توسعه هم معمولاً مفهوم اقتصادی دارد. مگر آنکه از توسعه، یک مفهوم فرهنگی در نظر داشته باشیم و بگوییم بله، موقعی که بنای یک جامعه، روی کنش‌های هم‌دلانه اعضای جامعه – داد و دهش- باشد، در چنین شرایطی جامعه می‌تواند به این مفهوم به توسعه‌ی پایدار برسد که یک طرف، آن بالندگی و شکوفایی اجتماعی ایجاد شده و از یک طرف هم پایداری و دوام و استمراری در آن وجود داشته باشد. چون به نظر نمی‌آید انواع دیگر توسعه، پایدار و با دوام باشند و یک جایی به بن‌بست می‌خورند. در واقع جایی کم می‌آورند. آن چیزی که در نهایت می‌تواند جامعه‌ی انسانی را حفظ و آن را بالنده کند، چیزی است که به هم‌بستگی و پویایی اجتماعی بیانجامد. کار خیر، باید به همبستگی بیانجامد، نه از یک طرف به تحقیر و از طرفی هم به ایجاد فاصله منتهی شود.


به‌جای اشتراک مالی، ما باید یک ‌نوع اشتراک وجودی در کار خیر داشته باشیم!

یک زمانی من به شما پول می‌دهم، یک موقعی هم وقت می‌دهم. بعد که می‌گویید چرا وقت اختصاص می‌دهی می‌گویم وقت طلا است، من وقتم را به شما اختصاص دادم. این‌جا هم گویا من دارم پول می‌دهم. یا یک جایی می‌گویم می‌آیم برای شما ده تا مریض را رایگان ویزیت می‌کنم. خب، شما پزشک استخدام کن مریض‌ها را رایگان ویزیت کنند. این چه تفاوتی دارد؟ این تعبیر تا حدی یک تعبیر شبه‌فلسفی است اما به‌جای اشتراک مالی، ما باید یک ‌نوع اشتراک وجودی در کار خیر داشته باشیم. منظورم این نیست که از حوزه‌ی داشتن‌های خودمان چیزی را تخصیص بدهیم. یک زمانی پول داریم، یک زمانی وقت داریم، یک زمانی تخصص. اینها دارایی‌های ما هستند، حالا بیاییم از این‌ها اختصاص بدهیم. دارایی‌های ما با سطح خارجی وجود ما مرتبط است و از نظر درونی نمی‌تواند ما را دگرگون کند و با هم پیوند بدهد و بین من و دیگری همدلی ایجاد کند. بنابراین گاهی مواقع می‌آییم و از آن داشته‌های اقتصاد کالایی‌مان برای کار خیر وسط می‌گذاریم، گاهی از داشته‌های اقتصاد فرهنگی‌مان وسط می‌گذاریم. مثلاً من یک آدم معتادِ بی‌خانمان هستم. می‌آیید و نگاه می‌کنید و به کسی می‌گویید دویست تومان بنویس می‌خواهم به درمان این فرد کمک کنم. بعد با نگاه تحقیرآمیزی می‌گذارید و می‌روید. یک موقع هم هست که می‌نشینید و با من صحبت می‌کنید. اگر بخواهید به نمونه‌های مذهبی آن ورود کنید، بحث حضرت عیسی است که می‌رفت و می‌نشست با افراد آسیب‌پذیر صحبت می‌کرد. می‌گفت من اصلاً به خاطر شماها آمده‌ام. کسانی که از جامعه طرد شده و به حاشیه رفته‌اند، کسانی که همراهی و همدلی و هم‌سخنی در جامعه ندارند.

این که من از بالا نگاه کرده و مثلاً به مجموعه‌ای از افراد بیمار، معتاد، فقیر، بی‌خانمان پانصد هزار تومان کمک کنم، با اینکه با این‌ها رابطه وجودی برقرار کنم، تفاوت زیادی دارد.


مسئله‌ خیر را باید از مفهوم خیلی محدودِ کمک کردن پولی برای مردم بیچاره به اصلی برای زندگی اجتماعی بدل کرد!

این طور است که می‌توان نگاه فرهنگی را نسبت به آن توسعه داد و آن را وارد قلمرو فرهنگ کرد و گسترش‌اش داد. بنابراین امر خیریه، یک امر حادثی نیست، در واقع امری نیست که شما بتوانی در کنار زندگی به آن بپردازی یا نپردازی. در نگاه دینی یا حتی نگاه انسانی، اساس زندگی اجتماعی این مناسبات است. مناسباتی که تولید خیر، تولید نیکویی و تولید اخلاق می‌کند.

صبح تا شب باید یاد بگیریم امر خیر تولید کنیم. چیزی که به ما یاد نمی‌دهند. اتفاقاً یکی از چیزهایی که بچه‌ها باید در مدرسه یاد بگیرند، همین است.