از همان روزی که جمعیت امام علی(ع) برای امور خیری مانند کمک به ساماندهی وضعیت کودکان‌ کار متولد شد، برنامه‌های هنری را به‌عنوان یکی از شاخه‌های اصلی فعالیت‌هایش تعریف کرد. برگزاری کلاس‌های آموزشی و برگزاری دوره‌های هنری مختلف برای کودکان‌کار و کودکان و نوجوانان بی‌بضاعت از جمله اقداماتی است که در این سال‌ها توسط جمعیت برای پرورش روحی این کودکان و مرهم گذاشتن بر زخم‌هایشان از مشکلات زندگی انجام شده است. حالا برخی از همان کودکان علاقه‌مند به تئاتر که 18سال پیش الفبای بازیگری را از مربیان‌شان در کلاس‌های جمعیت یاد می‌گرفتند، امروز در دانشکده‌های هنر این راه را به‌صورت آکادمیک و حرفه‌ای دنبال می‌کنند. این رویکرد در تمام مراکز جمعیت امام علی(ع) به‌طور جدی دنبال می‌شود و اتفاقاً کودکان و نوجوانان بسیاری هم از آن استقبال کرده‌اند. باخبر شدیم گروه تئاتر جمعیت امام علی(ع) نمایش «معلم» را با بازیگری کودکان‌کار تحت پوشش جمعیت در خانه هنر جمعیت روی صحنه برده است. در یکی از شب‌های اجرا، با عوامل این نمایش به گفت‌وگو نشسته‌ایم.


بچه‌ها در لباس بازیگری
موعد اجرای نمایش رأس ساعت 19 و 30 دقیقه است اما بچه‌ های نمایش همه کار ها یشان را تا عصر تمام می‌کنند و ساعت به 17 نرسیده خودشان را از محله خاک‌ سفید به خانه هنر می‌رسانند. سال‌هاست که طبقه دوم خانه هنر به سالن تئاتر تبدیل شده است. 8بازیگر نمایش که از راه می‌رسند، سالن جان می‌گیرد. همان‌ طور که با سر و صدا خوش‌ و بش می‌کنند، لباس‌ هایشان را عوض کرده و کم‌کم آماده تمرین روزانه می‌شوند. هر کدام‌شان گوشه دنجی از سالن را انتخاب می‌کنند و دیالوگ‌هایشان را تمرین می‌کنند. البته حالا دیگر بعد از 6، 7ماه تمرین حسابی دیالوگ‌هایشان را از بر دارند اما همچنان با جدیت تمرین‌هایشان را دنبال می‌کنند. کوچک‌ترین‌شان 8ساله است و بزرگ‌ترین‌شان 17ساله.

از مهندسی برق تا کارگردانی تئاتر

«مسعود بابایی» بیش از اینکه کارگردان نمایش باشد، برای بچه‌های جمعیت نقش برادر بزرگ‌تر و رفیق را ایفا می‌کند. محبوب بچه‌هاست و تک تک‌شان از او حرف شنوی دارند. او درباره فعالیتش در جمعیت و تجربه‌اش در زمینه تئاتر می‌گوید: «6سال است با جمعیت امام علی(ع) همکاری می‌کنم. گرچه رشته دانشگاهی‌ام مهندسی برق است اما در این سال‌ها کنار آقای میمندی‌نژاد، موسس جمعیت با چم و خم هنر تئاتر آشنا شده‌ام و به اصطلاح خاک صحنه خورده‌ام. حالا تلاش می‌کنم آموخته‌هایم را در اختیار بچه‌ها قرار دهم.» او بیشتر زمان خدمتش در جمعیت را در محله خاک‌سفید ‌گذرانده و شناخت خوبی نسبت به ساکنان این محله دارد: «یکی از پایگاه‌های اصلی جمعیت در محله خاک‌سفید مستقر است و اهالی هم با فعالیت‌های این جمعیت آشنایی خوبی دارند. اجرای این نمایش را هم با توجه به علاقه‌مندی بچه‌های این محله به تئاتر طراحی کردیم.»


افغانستان، ایران و عشق مشترکی به نام تئاتر

سابقه فعالیت‌های هنری و تمرینات نمایشی بچه‌ها در محله خاک‌سفید به 2سال می‌رسد. بابایی در این‌باره می‌گوید: «بر اساس استعداد و علاقه‌ای که بچه‌ها نشان دادند، تیم نمایشی جمعیت فعالیتش را در این محله آغاز کرد. اوایل قصد اجرای رسمی نمایش نداشتیم و تنها انگیزه‌مان شکوفایی استعدادهای بچه‌ها و تمرین کار گروهی بود. اما بعد از مدتی که متوجه استعداد و علاقه فراوان بچه‌ها شدیم، تصمیم گرفتیم روی موضوع خاصی تمرکز و بر اساس آن یک نمایش برای اجرا آماده کنیم.» او می‌افزاید: «در نمایش «معلم» 4نفر از بچه‌ها اهل افغانستان و 4نفر دیگر اهل ایران‌اند. در ابتدا همه بازیگران از بچه‌های خانه‌ایرانی خاک‌سفید بودند اما چون 2نفرشان، یکی 2هفته مانده به اجرا مشکلی برایشان پیش آمد، از بچه‌های دیگر خانه‌های ایرانی استفاده کردیم که یکی از آنها از شوش(لب خط) است و دیگری از فرحزاد.»

وقتی فراموشی دیالوگ، هنرمندانه رفع و رجوع می‌شود!
نمایش معلم بدون شک به یکی از خاطره‌های فراموش نشدنی زندگی بچه‌ها تبدیل خواهد شد. مسعود بابایی درباره خاطره یکی از شب‌های اجرا این‌طور می‌گوید: «روز دوم اجرا یکی از بچه‌ها که 8ساله است، بخشی از دیالوگ‌هایش را فراموش کرد. بدون اینکه دستپاچه شود، با کمی مکث رو به تماشاگران گفت: با عرض معذرت مشکلی در اجرا پیش آمده که برای دقایقی کار متوقف می‌شود. و بعد به پشت صحنه آمد و در حالی که از اضطراب اشک می‌ریخت، تلاش کرد تا دوباره متنش را حفظ کند. آن روز در پایان نمایش وقتی با تماشاگران هم کلام شدیم، هیچ کدام‌شان متوجه این موضوع نشده بودند و تصورشان این بود که این هم بخشی از اجرای نمایش بوده است.»

آینده کودکان سوری، دغدغه بچه‌های خاک‌سفید
انتخاب موضوع این نمایش در جلسه‌ای با حضور تک تک بچه‌ها مورد بحث قرار گرفت؛ از کودکان‌کار تا سوژه‌های اجتماعی دیگر. آقای کارگردان در این‌باره می‌گوید: «یک روز خبری درباره آغاز فعالیت‌های یک مدرسه داعشی در سوریه به گوشم رسید. این موضوع را در جلسه مطرح کردم و مورد استقبال بچه‌ها قرار گرفت و شد موضوع نمایش ما.» بابایی می‌افزاید: «دغدغه ما این است که کودکانی که در مدارس داعش درس می‌خوانند، حتی اگر داعش هم نابود شود، تفکر داعشی در آنها باقی می‌ماند و ما نگران آینده این کودکان هستیم. این بچه‌ها در آینده در هر شغلی که باشند، احتمالاً تفکر داعشی در آنها نهادینه شده و این برای جامعه جهانی خطرناک است.»

بچه‌ها چه می‌گویند

  • بازیگری را ادامه می‌دهم
    13ساله است و در یک سالی که تئاتر کار می‌کند، به این نتیجه رسیده که در بازیگری بااستعداد است. «مجید هاشمی» می‌گوید: «هیچ وقت تصور نمی‌کردم یک روز تئاتر کار کنم اما حالا از اینکه در کنار درس به اجرای تئاتر هم مشغولم خیلی خوشحالم. امیدوارم بتوانم در دانشگاه هم رشته بازیگری را دنبال کنم.»


  •  استقبال خوب مردم به ما انگیزه می‌دهد
    همیشه عاشق کارهای هنری بوده است. «پرستو نکویی راد» می‌گوید: «بارها در گروه تئاتر مدرسه بوده‌ام اما اینجا کار حرفه‌ای و جدی است. خوشحالم که هر شب این سالن پر از تماشاگر است و هیچ صندلی خالی نمی‌ماند. همین موضوع به ما هم انگیزه و روحیه می‌دهد.»


  • اجرای زنده، ترسناک است
    اوایل برای شرکت در این نمایش کمی‌‌‌ تردید داشت اما بالاخره تصمیمش را گرفت و با دوستانش همراه شد. «فردین حکیمی» می‌گوید: «از اینکه به‌صورت زنده در مقابل تماشاگران اجرا داشته باشم، کمی می‌ترسیدم. به همین دلیل وقتی آقای بابایی پیشنهاد کرد در گروه باشم، چند روزی فکر کردم و در نهایت تصمیم گرفتم در این نمایش حاضر شوم و حالا خوشحالم.»



منبع : همشهری - محله