قبض وقف

۱. وقف خاص:

هر کدام از طبقه موجودی که وقف برای آنان صورت گرفته، اگر مال موقوف را تحویل بگیرد، وقف نسبت به این شخص تحقق یافته است و کسانی­ که تحویل نگرفته­‌اند، وقف درمورد آنان تحقق نیافته است.


 ۲. وقف عام:

الف) عناوین کلیه (فقراء، ایتام و...)
اگر یکی از این افراد (فقراء، ایتام و...) مال وقفی را قبض کند و مستولی بر عین مال شود، کافی است.
ب)‌ جهات عامه (مسجد،  پل و...)
در این حالت، قیّم و متولی تعیین شده توسط واقف (که در حین وقف تعیین کرده است) باید قبض کند و اگر این دو نبودند، حاکم شرع باید قبض نماید؛ هرچند در مورد مسجد و مقبره، با خواندن یک نماز یا دفن یک میت با اذن واقف، قبض محقق می­‌شود.


آشنایی با متولی و ناظر وقف

مسئله
۱. اگر واقف، ولی شرعی افرادی باشد که مال برای آنان وقف شده است، در این صورت صحت وقف، متوقف به قبض جدیدی نیست. البته باید قصد قبض از جانب مولّی علیه را داشته باشد.
۲. در قبض و تحویل گرفتن موقوفه، فوریت لازم نیست.
۳. اگر واقف قبل از قبض طرف مقابل بمیرد، وقف محقق نمی­‌شود و مال موقوفه به عنوان ارث، به ورثه می‌رسد.
 

عبارات و اصطلاحات وقف


ردیف
مثال
حکم
۱
مسلمان چیزی را بر فقرای شهر وقف کند.
به فقیران مسلمان می‌رسد؛ بلکه اگر واقف شیعه باشد، به فقرای شیعه می­‌رسد و اگر از اهل تسنن باشد، به فقرای اهل تسنن می­‌رسد و اگر کافر باشد، به هم مسلکش می‌­رسد.
۲
چیزی را بر فقرای فامیل وقف کند و آن‌ها در نقاط مختلف زندگی کنند.
به همه آن‌ها می‌رسد و نمی­توان فقط به حاضرین داد.
۳
وقف در راه خدا یا در کار خیر
در هر کاری که ثواب داشته باشد، خرج می­‌شود.
۴
وقف بر ارحام و نزدیکان به طور مطلق
به کسانی که عرف مردم، آن‌ها را از ارحام و اقارب بدانند می‌رسد.
۵
وقف بر ارحام و فامیل با قید الاقرب فالاقرب
مطابق تقسیم ارث
۶
وقف بر اولاد (بدون قید)
به دختر و پسر مساوی می‌رسد. (۲۰۸۴)
۷
وقف بر علماء (بدون قید و با همین لفظ)
به عالمان دینی می‌رسد.
۸
وقف بر مسجد (بدون قید و شرط)
صرف نور، فرش، خادم، تعمیر و سایر مخارج می‌شود؛ اگر زیاد بیاید به امام جماعت داده می‌شود.
۹
وقف سیدالشهداء
صرف برپایی عزاداری حضرت می‌شود.


متولی و ناظر وقف

در احکام وقف، متولی و ناظر وقف نیز تعیین و شرایط هریک مشخص شده است.

متولی وقف

الف) برای واقف جایز است که تولیت و نظارت وقف را برای خود قرار دهد یا به غیر واگذار نماید. این تولیت می­‌تواند دائمی یا موقت باشد؛ همچنین به تنهایی یا با مشارکت دیگری انجام پذیرد.

 ب) قرار دادن تولیت توسط واقف، باید هنگام ایقاع وقف باشد. در غیر این صورت حق تعیین تولیت پس از آن برای واقف وجود ندارد. البته عزل یا حق نصب تولیت در صورتی­ که واقف چنین حقّی را در ضمن وقف کردن شرط کرده، اشکال ندارد.

 مثال: اگر واقف هنگام وقف کردن گفته باشد: این زمین را برای حسینیه با تولیت علی وقف کردم، به شرط آنکه هر وقت بخواهم او را عزل کنم و شخص دیگری را بگمارم، در این حالت واقف حق تغییر متولی را دارد.

 ج) واقف نمی­‌تواند برای مسجد تولیت قرار دهد.

 د) واقف می‌تواند چند تولیت قرار دهد.

 ه) اگر واقف چیزی از منافع را برای متولی معین کند، همان اجرت عمل او خواهد بود؛ هر چند کمتر از اجرت­‌المثل باشد و اگر چیزی برای تولیت به عنوان دستمزد قرار نداده باشد، متولی می‌تواند اجرت این کار را مطابق آنچه معمول و متعارف است، از منافع وقف برداشت کند.

در صورتی­‌که متولّی توسط واقف مشخص نشده باشد:

 ۱. وقف عام:
حاکم شرع یا نماینده او متولی است.
 ۲. وقف خاص:
 الف) امور مربوط به مصلحت وقف و مراعات نسل­‌های بعدی است  حاکم شرع متولی است.
 ب) امور مربوط به بهره‌­ور کردن یا اصلاحات جزئی است  خود موقو!ف­‌ علیهم متولی­‌اند.

وظایف و محدوده اختیارات متولی

 ۱. قبول کردن تولیت و سرپرستی وقف واجب نیست. اما اگر قبول کرد، بنابر احتیاط واجب نمی­‌تواند خود را عزل کند و اگر خود را عزل کرد، بنابر احتیاط واجب باید به حاکم شرع مراجعه کند تا دوباره نصب شود. اما در عین حال در طول این مدت باز هم باید وظایفش را انجام دهد.

 ۲. اگر واقف وظیفه­ متولی را مشخص کرده باشد، طبق همان عمل می­‌شود. اگر مطلق گذاشته و مشخص نکرده باشد، وظیفه‌­اش همان چیزی است که متعارف است؛ از جمله اینکه تعمیر و اجاره وقف، گرفتن اجرت و تقسیم آن بین موقوف علیهم بر عهده اوست که همه این وظایف باید با مراعات مصلحت وقف انجام شود.

 ۳. متولی نمی­‌تواند تولیت را به دیگری واگذار کند؛ حتی با عجز از تصدی امور. مگر واقف چنین اختیاری را هنگام وقف کردن به او داده باشد یا اینکه واگذاری کار به دیگری به­نحو توکیل باشد؛ یعنی متولی کسی را وکیل کند تا کارها را انجام دهد؛ به شرط آنکه شرط عدم توکیل نشده باشد.

 ۴. متولی موقوفه حق ندارد کاری کند یا قانونی وضع کند که با مقتضای وقف در تعارض باشد. باید طبق آنچه واقف در هنگام وقف وضع کرده، عمل کند.

 ۵. اگر چند نفر متولی وقف باشند، هیچ­کدام (حتی اکثریت آنان) حق ندارد دیگری را عزل کند. مگر واقف برای آنان در هنگام وقف چنین اختیاراتی را قرار داده باشد.

 ۶. متولی وقف باید مصالح وقف را در نظر بگیرد.

 مثال: اگر متولی طبق وقف­نامه مجاز بود موقوفه را اجاره دهد، واجب است در تعیین مبلغ اجاره رعایت مصلحت و منفعت وقف را بنماید. در نتیجه اگر در تخفیف مبلغ اجاره، به سبب اوضاع و احوال خاص مستأجر یا اهمیت کاری که وقف برای آن اجاره داده می‌شود، نفع و مصلحت وقف باشد، اشکال ندارد و الّا جایز نیست.


نحوه اداره موقوفه توسط چند متولی


 تولیت بیش از چند نفر به سه صورت متصور است:
۱. تولیت برای هر یک از آنان مستقلاً قرار داده شده است  در عمل و تصرف مستقل­اند و بر هیچ یک از آنها لازم نیست در انجام امور وقف به دیگری مراجعه کنند و در این صورت، عمل شخصی­ که زودتر اقدام نموده، نافذ است. اگر یکی از آنها بمیرد یا از صلاحیت تولیت خارج شود، دیگری در تولیت وقف منفرد می­‌شود.

 ۲. تولیت بین آنان به صورت اجتماع است  هیچ کدام نمی­‌توانند به صورت مستقل عمل کنند. در این صورت اگر یکی از آنها بمیرد یا از صلاحیت تولیت خارج شود، بنابر احتیاط واجب، حاکم شرع شخص دیگری را جای او قرار می­‌دهد تا با فرد دیگری که باقی مانده، تولیت را به عهده گیرند.

 ۳. تولیت بعضی از امور به یک فرد و بعضی دیگر به دیگری واگذار شده است؛ مثلاً رسیدگی به وقف را به فردی و تقسیم منافع بین موقوف­‌علیهم را به دیگری سپرده است. هر کدام در انجام وظایف تعیین شده مستقل می­‌باشند.

مسئله
 ۱. اگر واقف تولیت بعضی از امور موقوفه را به شخصی واگذار نماید و بقیه امور را مهمل گذاشته و مشخص نکرده باشد، در این صورت وقف نسبت به آن امور بدون متولی منصوب است که حکم آن در مسئله عدم تعیین متولی گذشت.

 ۲. اگر چند نفر به عنوان متولی وقف نصب شده باشند، در صورتی­ که واقف، تولیت آنان را به طور مطلق بیان کرده و قرائنی بر استقلال بعضی از آنان در اداره امور وقف وجود ندارد (حتی به این نحو نباشد که واقف گفته باشد رای اکثریت متولیان ملاک است) در این صورت هیچ یک از متولیان حتی اکثریت آنان حق ندارند بدون رضایت سایر متولیان اقدام به کاری کنند. بلکه باید از طریق مشورت با هم و اتخاذ رأی واحد (نه اکثریت) با هم عمل کنند و اگر بین آنان نزاعی واقع شود، واجب است به حاکم شرع مراجعه کنند تا حاکم آنان را الزام کند تا با هم به توافق برسند.

 ۳. اگر برخی متولیان مدعی شوند که برخی دیگر از متولیان خائن­اند، واجب است مسئله را به حاکم شرع ارجاع دهند و متولیان خائن را از کار برکنار کنند.