مدیریت در سازمان‌های مردم نهاد پر از درس‌هایی است که دنیای کسب و کار باید از این سازمان‌ها بیاموزد.

  • تحقق اهداف سازمانی به وسیله، انگیزش نیروی داوطلب (نه حقوق بگیر)
  • برنامه‌ریزی برای انجام رسالت سازمان به جای برنامه‌ریزی برای برگشت سرمایه
  • حرکت به پیش با تمام توان در صدر همه برنامه‌ها در نتیجه ایجاد سازمانی با انضباط
  • رسالت روشن و شفافی که بخوبی مشخص شده، در نتیجه اوج توجه به مشتریان و بدنبال آن وسعت موفقیت ...

سازمان‌های غیردولتی به معنی تعدادی از افراد است که دور هم جمع شده‌اند تا اوقات فراغت خود را صرف کارهایی با اهداف انسانی(بدون بهره برداری انتفاعی برای خود) نمایند. این سازمان‌ها که غیر سیاسی و غیر دولتی نیز هستند به نام N.G.O و یا سازمان‌های مردم نهاد خوانده می‌شوند.
اهداف این سازمان‌ها می‌تواند از اهداف ساده خیریه تا اهداف بزرگ فرهنگی ،اهداف اجتماعی، هنری، حفاظت محیط زیست، کاهش اعتیاد، حقوق زنان و کودکان یا اقشار آسیب پذیر ....متغیر باشد.
هرچه باشد، چه کوچک و چه بزرگ و فراگیر یا حتی ملی و بین‌المللی، بسیار ارزشمند است و می‌تواند بار بزرگی را از دوش دولت و مردم بردارد و جامعه‌ای پویا، شاد، رو به جلو، مسئولیت پذیر و با سرمایه اجتماعی بالا ایجاد کند.

 سازمان مردم نهاد، الگوی زیبای مدیریت مشارکتی است!

هدف مدیریت مشارکتی در سازمان‌های غیردولتی:

ارج نهادن بر ارزش‌های انسانی و به یاری طلبیدن افرادی که به نوعی با سازمان در ارتباط‌اند ورسیدن به اهداف از پیش تعیین شده به کمک همین افراد هدف بر چند اصل استوار است:

  • هر فرد در سازمان، جزئی از یک ماشین بزرگ به حساب نمی‌آید، بلکه انسانی برخوردار از قدرت تفکر، هوش، استعداد و تجربه‌های گرانقدر است، انگیزه قوی دارد و در تصمیم‌گیری‌ها صاحب نظر و موثر است.
  • بهبود مستمر در انجام کارها وتحقق اهداف سازمان به کمک همه اعضا مجموعه و به صورت گروهی انجام می‌شود. (پویایی گروه)
  • این مشارکت، مشارکتی داوطلبانه، آگاهانه و ارادی است که اعضا را تشویق به درگیری بیش‌تر، پذیرش مسئولیت‌های بیش‌تر در موفقیت های گروه و سازمان می‌کند.
  • مدیریت مشارکتی ارتباط دائم و مستمر، متقابل و نزدیک بین اعضا سازمان و مدیریت است که تقویت روحیه‌ها، ایجاد انگیزه در آنان، افزایش تفاهم متقابل در همه و کاهش فاصله ها بین آن‌ها و در نتیجه افزایش همکاری و افزایش بهره‌وری را به دنبال دارد که منتهی به رضایت همه ذی‌نفعان سازمان خواهد شد.

در سازمان‌های انتفاعی برای ارتقاء انگیزه کارکنان برنامه‌های حقوق متغیر، پرداخت بر اساس مهارت و مزایای انعطاف‌پذیر و... را به کار می گیرند ولی در سازمانهای مردم نهاد، انگیزه قوی قبل از پیوستن فرد به گروه وجود داشته و فقط "مدیریت بر مبنای هدف " در درون سازمان، آن را تقویت می‌کند هر چند که روش‌های خاص مدیریت نیروهای داوطلب باید رعایت شود.

ساختار اداری در سازمان‌های غیردولتی:

وقت کوتاه و افتخاری که افراد در اختیار سازمان می‌گذارند ،اغلب کفاف اداره مستقیم هیئت مدیره را نداده و ناچار از مدیران حرفه ای نیز به صورت موظف (نه داوطلب) بهره مند می‌شوند که زیر نظر هیئت مدیره داوطلب فعالیت می‌کند.
به دلیل فعال بودن و درگیر شدن اعضاء هیئت مدیره سازمان‌های غیردولتی، در کارها، این هیئت مدیره هرگز به صورت ماشین امضاء در نمی‌آید، به ویژه اینکه آن‌ها  اغلب اوقات خود مبالغ هنگفتی به سازمان کمک کرده‌اند و موجبات کمک دیگران را نیز به سازمان فراهم کرده‌اند و نسبت به هدف خیریه و علت وجودی سازمان به شدت علاقمندند، لذا توجه ویژه به انجام برنامه‌های سازمان و رسالت سازمان و نظارت به فعالیت مدیر گروه و انتظار بالا از فرد داشتن و مسئولیت‌خواهی و پذیرش نتایج کار و عملکرد، کاملا مشاهده می‌شود و در برابر  مسئولیت‌هایی که به عهده مدیر گذاشته اند، پاسخگو هستند، زیرا به خوبی می‌دانند که در آمد و منابع مالی یک سازمان غیردولتی که از طرف مردم یا اهداکنندگان پرداخت می‌شود، پولی است که در برابر تعهد سازمان به او پرداخت می‌شود و بنابراین باید رسالتی روشن را به عهده بگیرند که به هدف‌های عملی تبدیل شده و راهنمای موثر کارکرد سازمان باشد.


 ساختار توانایی که پاسخگوی رسالت، نتیجه دلخواه، به کارگیری منابع و بهره وری است، از آن به عنوان(مدیریت آینده) یاد می‌شود.

اعضای این سازمان‌ها چه کسانی هستند و با چه هدفی وارد سازمان‌های مردم نهاد می‌شوند؟

یک مطالعه جامعه شناسی افراد جامعه را از نظر «فرآیند تغییر رفتار افراد نسبت به مشکلات جامعه» به چهار گروه تقسیم می‌کند:

گروه اول، اصلا مشکلات موجود در جامعه (آلودگی محیط زیست، بیکاری، اعتیاد، مشکلات حقوق کودکان، مسایل فرهنگی و...) را نمی‌بینند و به شدت سرگرم زندگی خود هستند.
گروه دوم، مشکلات را می‌بینند ولی حل مشکلات را وظیفه دولت می‌دانند و هیچ مسئولیتی احساس نمی‌کنند.
گروه سوم، مشکلات را می‌بینند، حل آن‌ها را نیز به تنهایی وظیفه دولت نمی‌دانند و دلشان می‌خواهد کاری بکنند ولی در نهایت، فقط در حد شعار و توصیه عملی می‌شود و یا مثلا می‌گویند اگر روزی بازنشسته شوم یک انجمن...... تاسیس خواهم کرد.
گروه چهارم، مشکلات را می‌بینند، حل آن‌ها را وظیفه دولت، به تنهایی نمی‌دانند و خود به طور جدی و عملی وارد عرصه حل مشکلات می‌شوند این گروه سازمان‌های مردم نهاد هستند.
گروه چهارم، درصد متغیری از جمعیت جوامع مختلف را در بر می‌گیرد ولی به هر حال جزء با ارزش‌ترین افراد هرجامعه به حساب می‌آیند.


ما حصل این علاقمندی‌ها، سازمان‌هایی است که در بسیاری از موارد می‌تواند الگویی برای کارآیی واثربخشی و مدیریت بی‌نظیر انگیزه‌ها باشد.
مشارکت در فضایی رشد می‌کند که بستر آن فراهم باشد. در سازمان‌های غیردولتی، این فضای درون سازمانی به دلایل متعدد فراهم است. زیرا مدیران و دست اندرکاران و موسسین نه تنها دست یاری به سوی دیگران دراز می‌کنند و این مشارکت را مصرانه می‌طلبند، بلکه خود بیش از بقیه از وقت وپول و .... هزینه می‌کنند.
همان‌طور که دولت‌های مشارکت‌جو، مردم خود را مشارکت طلب می‌کنند، سازمان‌های مشارکت جو نیز اعضا و ذی‌نفعان خود را مشارکت طلب می‌کنند و این ترویج اوج دموکراسی در درون سازمان است . (به نحوی که هریک از افراد احساس کنند که مدیر سازمان، خودشان هستند و خود را در مقابل سرنوشت سازمان مسئول بدانند) این نکته کلید موفقیت است . زیرا از تمام توانایی‎های افراد،در کمال احترام، برای تحقق اهداف سازمانی استفاده می‌شود.
فضا و نظامی که همه مدیران، موسسان، کارمندان موظف و داوطلب، مشتریان و ذی‌نفعان و مشاوران در روند تصمیم‌گیری و حل مسائل و مشکلات سازمان، همکاری و مشارکت می‌کنند.
چارت سازمانی استوانه به جای چارت سازمانی هرمی (یک نفر در راس و بقیه در دامنه‌ها) وجود دارد. «گروهی» در راس و «گروهی» در دامنه‌ها هستند و این سطوح را «فعالیت آن‌ها» مشخص می‌کند پس بر خلاف سازمان‌های دیگر، فرد محوری کمتر محسوس است.

منبع: برگرفته از مقاله ارائه شده در کنفرانس بین المللی مدیریت ایران
نویسنده: سرکار خانم دکتر رویا چگینی  - کارشناس ارشد مدیریت سازمان‌های غیردولتی و مدیر عامل موسسه خيريه رفاه كودك و نوجوان اروميه