"در حالی که تله فقر روانشناختی همچنان یک معما است، تاثیر دو سویه بالقوه بین فقر و رفاه روانشناختی باید توجه ما را جلب کند... برای توسعه دهندگان بهره برداری از علوم رفتاری به عنوان یک ابزار، این نشانه روشنی است که باید رویکرد جامع تری را در پیش بگیریم، با ادغام حمایت روانشناختی و مداخلات سلامت روان در برنامه های توسعه اقتصادی."
این جمله پایانی مقاله قبلی من، "هزینه روانی ناامنی اقتصادی" بود. در حین گفتگو با چند دوستم در مورد پست من، یکی از آنها اشاره کرد، "گفتن بیایید رویکرد جامع تری برای بهبود سلامت روان داشته باشیم آسان است، اما حقیقت این است که منابع بسیار محدودی برای انجام همه این کارها به طور همزمان داریم." این مقاله دنباله رو با هدف بررسی چشم انداز تحقیق در مورد هزینه-اثربخشی مداخلات بالقوه برای فرار از تله فقر روانشناختی است. این مقاله قصد ندارد پاسخ های قطعی ارائه دهد بلکه برای تحریک تفکر و بحث بین توسعه دهندگان یا هر کس دیگری که به این موضوع علاقه دارد است.
مداخلات برای فرار از تله فقر روانشناختی
تله فقر روانشناختی چرخه معیوبی را توصیف می کند که در آن فقر و مشکلات سلامت روان یکدیگر را تقویت می کنند. فقر می تواند سلامت روان را با تخلیه منابع شناختی بدتر کند، منجر به تصمیمات مالی ضعیفی شود که فرار از این چرخه را دشوار می کند. دانشمندان رفتاری سعی کرده اند این مشکل را از طریق دو استراتژی حل کنند: بهبود وضعیت مالی برای افزایش ظرفیت روانشناختی یا بهبود ظرفیت روانشناختی برای افزایش نتایج مالی.
همانطور که دفعه قبل بحث کردم، ساده ترین مثال استراتژی اول، انتقال نقدی است، که در آن افراد واجد شرایط پول را یا با الزامات خاص (انتقال نقدی مشروط) یا بدون هیچ شرطی (انتقال نقدی غیر مشروط) دریافت می کنند. حجم زیادی از تحقیقات نشان دهنده تاثیر مثبت انتقال نقدی بر نتایج مالی و رفاه ذهنی است.
راه حل بالقوه دیگر مداخلات روانشناختی است. این شامل هر دو "مداخلات سبک لمس" که هدف قرار دادن افکار، احساسات و ذهنیت های خاص مانند آرزوها، تصویر خود و خودکارآمدی، و همچنین مداخلات "سنگین" مانند روان درمانی و فارماکوتراپی است.
مداخلات سبک لمس
محققان در اوآکساکا، مکزیک، با یک سازمان میکروفیانس محلی به نام Fuentes همکاری کردند تا مداخلات امید را ارائه دهند. این مداخلات با هدف تقویت "آرزوها"، یک ذهنیت مشترک مرتبط با فقر، در میان زنانی که مشاغل کوچک را اداره می کنند، انجام شد. این برنامه شامل سه جزء اصلی بود:
یک مستند 25 دقیقه ای که چهار قرض گیرنده مرفه را به نمایش گذاشت تمرینات تعیین هدف با تمرکز بر میکروانتریپرایزها پیام های دنباله دار مشخص که به طور دوره ای ارسال می شود
محققان عملکرد کسب و کار، از جمله ساعات کاری، پس انداز، سود و تعداد کارمندان را قبل و 12 ماه پس از انجام مداخله اندازه گیری کردند. آنها بهبود متوسط اما قابل توجهی در عملکرد کسب و کارهایی که مداخله را دریافت کردند، یافتند.
خودکارآمدی یا باور به توانایی خود فرد برای دستیابی به نتایج مطلوب، تمرکز دیگری برای مداخلات سبک لمس است. افرادی که خودکارآمدی بالاتری دارند، اهداف بلندپروازانه تری تعیین می کنند، سخت تر کار می کنند، بیشتر پافشاری می کنند و احتمال بهبود وضعیت مالی آنها بیشتر است. در روستای اوتر پرادش هند، مک کلوی مداخله رفتاری را اجرا کرد که خودکارآمدی کلی زنان را افزایش داد و در نتیجه اشتغال کوتاه مدت زنان تحت درمان را 32 درصد افزایش داد.
مداخلات سنگین
در حال حاضر برخی مداخلات روانشناختی توجه وجود دارد. یک بررسی سیستماتیک و متاآنالیز شامل 39 کارآزمایی کنترل شده تصادفی در مورد تأثیر روان درمانی یا فارماکوتراپی، بهبود 16 درصدی در نتایج بازار کار، از جمله وضعیت اشتغال، زمان صرف شده برای کار، ظرفیت کار و مشارکت در جستجوی کار را شناسایی کرد. اثر درمانی گسترده تری در مداخلات فارماکوتراپی هدف قرار دادن اختلالات روانی شدید مانند اسکیزوفرنی یافت شد.
هزینه-اثربخشی این مداخلات چقدر است؟
با داشتن لیستی از مداخلات موثر اثبات شده، توسعه دهندگان اغلب این سوال را می پرسند: کدام مداخله بیشترین پتانسیل را برای حداکثر کردن تاثیر دارد؟ یک رویکرد رایج برای پاسخ به این سوال، مقایسه هزینه-اثربخشی این مداخلات است. با ارزیابی هزینه ها و مزایا، تحلیل هزینه-اثربخشی به شناسایی راه حل هایی کمک می کند که بیشترین مزیت را با کمترین هزینه ارائه دهند.
چندین تحلیل هزینه-اثربخشی نشان می دهد که مداخلات روان درمانی نسبت به انتقال نقدی مقرون به صرفه تر هستند. موسسه زندگی شادتر، تحلیل های هزینه-اثربخشی را با استفاده از رضایت از زندگی به عنوان معیار نتیجه انجام داد. آنها دو سازمان ارائه دهنده خدمات روان درمانی در اوگاندا، زامبیا و زیمبابوه را با یک سازمان ارائه دهنده انتقال نقدی غیر مشروط مقایسه کردند. یافته های آنها نتیجه گرفت که StrongMinds، که روان درمانی بین فردی گروهی را در اوگاندا و زامبیا ارائه می دهد، 3.7 برابر مقرون به صرفه تر از GiveDirectly، سازمانی که انتقال نقدی غیر مشروط را اجرا می کند، است. این عدد برای Friendship Bench، که درمان حل مسئله فردی را در زیمبابوه ارائه می دهد، به 7.0 برابر افزایش یافت.
Bossuroy و همکاران به نتیجه مشابهی در آزمایش خود در نیجر، با هدف قرار دادن زنان بسیار فقیر بهره مند از برنامه دولتی انتقال نقدی ملی رسیدند. در این آزمایش، سه بازوی درمانی شامل ترویج پس انداز گروهی، مربیگری و آموزش کارآفرینی بودند. سپس، آنها یا یک کمک مالی یکجا، مداخلات روانشناختی یا هر دو کمک مالی و مداخلات روانشناختی را اضافه کردند. آنها تاثیر مشابه مثبتی بر نتایج روانشناختی و اقتصادی در هر سه گروه درمان شده یافتند - با این حال، انتقال نقدی حدود دو برابر گرانتر از مداخله روانشناختی بود. در مجموع، این نتایج نشان می دهد که روان درمانی در بهبود نتایج اقتصادی و روانشناختی و همچنین رضایت از زندگی، نسبت به انتقال نقدی مقرون به صرفه تر است.
با این حال، این باعث نمی شود که روان درمانی بدون در نظر گرفتن انتقال نقدی تاثیرگذارتر باشد. مطالعه ای در کنیا مرکزی نشان داد که یک برنامه روان درمانی توسعه یافته توسط سازمان بهداشت جهانی به نام "مدیریت مشکل به علاوه" (PM+) هیچ تاثیر آماری قابل توجهی بر مصرف، درآمد و رفاه روانشناختی در مقایسه با انتقال نقدی غیر مشروط ندارد. برای افراد مسن که به تنهایی در هند زندگی می کنند، انتقال نقدی، به جای درمان رفتاری شناختی که محققان ارائه کردند، میزان افسردگی آنها را کاهش داد.
درک زمینه محلی
پس چگونه این یافته های متضاد را برای انتخاب برنامه با بیشترین تاثیر آشتی دهیم؟ یک مسیر امیدوار کننده، تحقیق بیشتر از طریق مکانیزم هایی است که یک برنامه معین کار می کند (یا شکست می خورد). منظور من از این چیست؟ بیایید برخی از مطالعاتی را که قبلاً ذکر کردم دوباره بررسی کنیم.
به عنوان مثال، مطالعه Bossuroy و همکاران در مورد زنان بسیار فقیر بهره مند را در نظر بگیرید. آنها دریافتند که مکانیسم احتمالی اینکه چرا انتقال نقدی توانمندسازی زنان را بهبود بخشید، این بود که آنها را قادر می کرد تا درآمد خود را کنترل کنند، در حالی که مداخله روانشناختی روابط اجتماعی آنها را بهبود بخشید. این نشان داد که در سناریوهایی که یک سیستم حمایتی قوی وجود دارد اما زنان کنترل درآمد را ندارند، انتقال نقدی ممکن است موثرتر باشد، حتی اگر مداخلات روانشناختی در زمینه های دیگر مقرون به صرفه تر باشند.
در مطالعه مقایسه PM+ و انتقال نقدی، مکانیسم احتمالی شکست برنامه روان درمانی ممکن است عدم وجود هدف واضح باشد. چندین مطالعه در مورد PM+ با یک هدف صریح، مانند کاهش خشونت مبتنی بر جنسیت یا کاهش افسردگی پس از زایمان، ثابت کرده اند که تاثیر مثبت بزرگی دارند. این به ما می گوید که هنگام اجرای برنامه PM+، تعیین اهداف صریح می تواند اثربخشی هر دلار خرج شده را افزایش دهد.
پرسیدن اینکه یک برنامه چگونه کار می کند (یا نمی کند) به ما اجازه می دهد تا به عمق چالش ها فرو رفته و زمینه محلی را درک کنیم. موقعیت های مختلف ممکن است بسته به مکانیزم های تأثیر متفاوت نتایج متفاوتی داشته باشند. زمینه ها ممکن است تغییر کنند، ما را مجبور می کنند تا استراتژی های خود را به طور مداوم بازتاب و بازنگری کنیم. این نیاز به سازگاری مداوم، حداقل برای من، یک جنبه جذاب علوم رفتاری است.
اما در عمل، چگونه می توانیم مکانیسم مورد نظر را بررسی و درک کنیم؟ اول، توصیه می کنم این قطعه فوق العاده توسط همکارم سلستین را بخوانید، جایی که او بینش هایی در مورد چگونگی زمینه ای کردن مداخلات در LMIC ها ارائه می دهد. علاوه بر این، چند چیز دیگر هم می توانید انجام دهید:
- تعریفی واضح از مشکلاتی که می خواهید حل کنید و جمعیتی که می خواهید هدف قرار دهید داشته باشید
- درک تفاوت های زمینه ای و همچنین گلوگاه خاص در زمینه سازمان
- آزمایش مداخله در زمینه ای که در آن به کار گرفته و ادغام خواهد شد
چه باید از همه اینها نتیجه گرفت
پس ممکن است بپرسید نتیجه من چیست؟ همانطور که در مقاله قبلی خود ذکر کردم، هیچ روایت واحدی وجود ندارد و نباید این روایت توسط من به تنهایی گفته شود. بله، ما در حال رسیدگی به یکی از چالش برانگیزترین و پیچیده ترین مسائل جهان: فقر هستیم. بله، این در مورد ساختارهای اجتماعی گسترده تر، اقتصاد و سیاست است. اما این همچنین در مورد افراد، تجربیات روزانه آنها، تصمیمات، احساسات و هر جنبه از زندگی آنها است.
گاهی اوقات فکر می کنم: اگر یک راه حل مناسب برای همه وجود داشت که می توانست به طور جادویی فقر را از بین ببرد چه می شد؟ ما به عنوان توسعه دهندگان همیشه می پرسیم: "آیا این مداخله می تواند مقیاس بندی شود؟" متأسفانه هیچ عصای جادویی وجود ندارد. مداخلاتی که ثابت شده است در تنظیمات آزمایشی بسیار مقرون به صرفه هستند، اغلب در زمینه به خوبی کار نمی کنند. اما آیا این بخشی از دلیلی نیست که ما همچنان روی آنها کار می کنیم و آنچه این کار را بسیار جذاب می کند؟
درباره نویسنده
Xingyan Lin
Xingyan Lin یک همکار ارشد در The Decision Lab است. او دارای مدرک کارشناسی ارشد در رشته توسعه عملی از دانشگاه کالیفرنیا، برکلی و مدرک کارشناسی در رشته سیاست عمومی است. او به قدرت باور نکردنی رفتار شناختی انسان برای تغییر جهان به سمت بهتر اعتقاد دارد.
دیدگاه خود را بنویسید