پیرمرد با دیدن مدیر موسسه که مرا برای بازدید از مرکز خیریه امید فردا همراهی می‌کند، پیش می‌آید و می‌گوید: خانم دکتر! من با شما حرف دارم! من ویفر لازم دارم، دوتا. یکی ویفر موزی، یکی هم… کاکائویی!‏

به این فکر می‌کنم که چه راحت می‌شود دل پیرمرد را با دادن دو بسته ویفر به او خوش کرد! اما او قطعا نیازهای اساسی‌تری هم دارد که شاید حواس خودش به آن‌ها نباشد. مهم هم نیست، چون کسان دیگری بوده‌اند که قبلا به آن نیازها فکر کرده‌ و در حد توان آن‌ها را برطرف ساخته‌اند. ‏در دوران قحطی مهربانی هنوز هستند آدم‌هایی که دغدغه درد دیگران را در دل دارند و سقف‌هایی فراهم آورده‌اند تا در سایه آن رنج همنوعانشان را التیام بخشند. و من امروز زیر یکی از این سقف‌هایم.‏

گروه‌های مددجو‏

«موسسه خیریه امید فردا» از سال ۱۳۸۵ در مهرشهر کرج آغاز به فعالیت کرد. ابتدا فقط پنج نفر از زنان بی‌سرپرست و بدسرپرست از میان بیماران مزمن اعصاب و روان در بیمارستان روانپزشکی رازی انتخاب شدند تا تحت‌پوشش خدمات این مرکز قرار بگیرند اما کم‌کم تعداد مددجویان زیاد شد. مرکز امید فردا در سال ۱۳۸۸ از مهرشهر کرج به محله میرداماد تهران منتقل شد و ظرفیت نگهداری از ۶۰ نفر به‌صورت شبانه‌روزی را دارد. در حال حاضر هم حدود ۶۰ نفر مددجو در آنجا نگهداری می‌شوند که حدود نیمی از آنها زن و بقیه مرد هستند.‏

مددجویانی که از خدمات مرکز امید فردا استفاده می‌کنند، سه دسته‌اند. یک گروه از آنها روزانه حضور دارند، در کلاس‌های کاردرمانی، گفتاردرمانی و کارگاه‌ها شرکت کرده و به خانه برمی‌گردند. یک گروه از آن‌ها به صلاحدید روان‌پزشک مرکز، به‌شکل شبانه‌روزی بستری می‌شوند و خانواده آن‌ها هزینه‌هایشان را پرداخت می‌کند. گروه آخر هم به‌شکل شبانه‌روز حضور دارند اما از طریق نیکوکاران تامین مالی می‌شوند.‏


«دکتر مهرنوش کاوه»، موسس مرکز امید فردا

نگاه نادرست جامعه

 «دکتر مهرنوش کاوه»، موسس مرکز امید فردا، درباره نگاه نادرست مردم به بیماری‌های اعصاب و روان می‌گوید: یکی از مشکلات ما انگی است که جامعه به افراد دچار اختلالات روانی به‌ویژه دخترها می‌زند و معتقد است کسی که دچار بیماری روانی شود دیگر نمی‌تواند به جامعه برگردد. بنابراین این افراد در معرض آسیب‌های اجتماعی قرار می‌گیرند و وقتی حمایت خانواده و جامعه را هم نداشته باشند، چاره‌ای جز ماندن در مراکز درمانی برایشان نمی‌ماند.‏ وی می‌افزاید: باید درباره بیماری‌های روان به جامعه آگاهی بدهیم. همه مراقب کسی که دچار بیماری جسمی می‌شود هستند اما در برخورد با بیمار روان، کافی است مشکل کوچکی پیش بیاید، فورا می‌گویند باز قرص‌هایت را نخوردی؟‏

یک‌بار روزنامه همشهری گزارشی از مرکز ما تهیه کرد و پس از آن تماس‌های زیادی از سراسر ایران داشتیم که نشان می‌داد خیلی از مردم نیاز به مددکاری دارند اما جایی برای ابراز این نیاز پیدا نکرده‌اند. شعار ما «امید برای زندگی بهتر» است. گزارش روزنامه همشهری این حس را در مخاطبان به‌وجود آورده بود که بیماری روان، انگ نیست و مرکز امید فردا را مأمنی برای امیدوار کردن آدم‌ها معرفی کرده بود. برای همین بعد از چاپ آن تماس‌های زیادی داشتیم. ‏

داستان‌‌های واقعی

‏«متاسفانه هنوز در برخی خانواده‌ها، نحوه برخورد با بیمار روان نادرست است.» ‏

«دکتر مهرنوش کاوه» با بیان این موضوع می‌گوید: ما موردی داشتیم که یک پسر روستایی تا کلاس هشتم درس خوانده و به سربازی هم رفته بود، اما وقتی دچار اختلال روانی شد، خانواده‌اش به‌جای اقدام برای درمان او یک چهاردیواری ساختند و گودالی هم به‌عنوان سرویس بهداشتی در آن کندند تا پسرشان در آنجا زندگی کند. هرروز غذایش را جلویش می‌گذارند و چهل روز یک‌بار او را به حمام می‌برند. یکی از آشنایانشان این موضوع را گزارش داد و وقتی از طرف سازمان بهزیستی برای رسیدگی به وضعیت آن جوان رفتند، خانواده‌اش در مقابل دریافت هرنوع کمک تخصصی مقاومت می‎کردند. متأسفانه گاهی اوقات خانواده از این حالت نامناسب سود می‌برد و نمی‌خواهد کمک‌های مردم را از دست بدهد. ‏

در یک مورد دیگر دختری از سردشت تماس گرفت که هفت خواهر و برادر داشت. مادرش از همان زمان که اولین فرزند خود را به دنیا آورد دچار اختلال روان شد و می‌گفت این بچه من نیست. همه گفتند جن‌زده شده است. پدر خانواده هم متواری شد، رفت و ازدواج کرد. این دختر و خواهرش به‌نوعی به نگهداری از مادرشان محکوم شده و نتوانسته بودند ازدواج کنند. ‏

او مطالب قشنگی می‌نوشت. مشکل این بود که از مادرش تنفر داشت. خیلی حرف زدیم تا قبول کند که مادرش در همه این سال‌ها بیمار بوده و جامعه و خانواده وظیفه داشتند به او کمک کنند. این دختر اجازه نداشت از خانه بیرون بیاید و ما درحدی که به‌صورت تلفنی مقدور بود سعی کردیم کمکش کنیم. بعدها مادرش فوت کرد و این‌بار باید دنبال درمان خود دختر می‌رفتیم که دچار افسردگی و عذاب وجدان شده بود.‏

هر مددجو داستانی از این دست دارد. خیلی ‌وقت‌ها کمک در مراحل اولیه بیماری می‌تواند از بروز اتفاقات بعدی جلوگیری کند.‏



امیدی برای جامعه

«مرکز امید فردا» از ابتدا برای کمک به درمان بیماری‌های روان و کمک به زنان کارتن‌خوابی که سازمان بهزیستی معرفی می‌کرد شکل گرفت، با این هدف که اثری بر روی میزان سلامت روان در جامعه بگذارد. ‏

موسس این مرکز می‌گوید: همه مددجویان قطعا با معرفی‌نامه به اینجا مراجعه می‌کنند، چون مجوز مرکز امید فردا از طرف سازمان بهزیستی صادر شده است.‏

«دکتر مهرنوش کاوه» می‌افزاید: ما می‌خواستیم امیدی برای جامعه باشیم و از مزمن شدن مشکلات روان و بروز و شیوع بیماری‌های روانی پیشگیری کنیم. متأسفانه در جامعه ما وقتی کسی از نظر روانی مشکلی پیدا کند اول سعی می‌کند خودش خودش را درمان کند، در درجه دوم از اطرافیان و عمه و خاله کمک می‌گیرد. فقط وقتی خانواده خیلی مستأصل می‌شود و فرد در معرض خطر از دست دادن شغل و همسرش قرار می‌گیرد، تازه به این نتیجه می‌رسند که به پزشک مراجعه کنند.‏

خیلی از افراد برای درمان به بیمارستان‌های عمومی که یک بخش روان‌پزشکی هم دارند مراجعه می‌کنند تا اگر فرد آشنایی آن‌ها را موقع ورود و خروج به بیمارستان دید متوجه مشکلشان نشود. کسانی که به مراکز تخصصی روان‌درمانی و مراکزی مانند امین‌آباد می‌روند اغلب افرادی هستند که توان مالی مناسبی ندارند و دچار بیماری سختی شده‌اند. کسانی که به ما مراجعه می‌کنند غربال‌شده همه این افراد هستند. ‏

اشکالات قانون

«دکتر کاوه» با بیان این‌که قوانین حمایتی از افراد در ایران ایراداتی دارد، می‌گوید: مثلا اگر یک کودک متکدی خیابانی را بشناسید، اولا که اجازه ندارید او را ببرید و به سازمان بهزیستی تحویل بدهید، بلکه باید به شماره ۱۲۳ زنگ بزنید. اگر هم این کار را بکنید و بچه را به بهزیستی ببرید، کافی است فردا یک نفر با شناسنامه بیاید و بگوید این بچه من است، از نظر قانونی باید او را تحویل داد. ‏

قانون دیگری می‌گوید اگر شما قیم یک بیمار روانی باشید، می‌توانید درباره زندگی و اموال او تصمیم بگیرید و به این شکل او هرگز نمی‌تواند دوباره به جامعه برگردد. زیرا وقتی روانپزشک در برهه‌ای از زمان اعلام می‌کند که یک نفر صلاحیت نگهداری از اموال خود را ندارد، عموما پرونده پزشکی آن فرد در مراحل بعدی پیگیری نمی‌شود و برداشتن انگ از روی او کار دشواری است.‏

وی می‌افزاید: بهترین گروهی که امکان درمان در مرکز امید فردا را دارند، افراد دچار اختلالات رفتاری هستند که سخت‌ترین اختلال روانی است. خانواده‌ها نمی‌دانند با نوجوانانی که دچار این اختلال هستند چگونه رفتار کنند و این بچه‌ها در جامعه در معرض درخواست‌های نامناسب و حتی مواد مخدر مختلف قرار می‌گیرند.

متاسفانه برخلاف خانواده‌های غربی ما معمولا اصولی برای تربیت فرزندانمان نداریم، مثلا پدرو مادرهایی داریم که هنوز تصمیم نگرفته‌اند از چه سنی برای فرزندشان تلفن همراه بخرند. درحالی‌که والدین باید از قبل برای خودشان چارچوبی داشته باشند و دلیل وجود این اصول و قواعد را برای فرزندانشان توضیح بدهند. کودک باید متوجه شود که با گریه نمی‌تواند به همه خواست‌هایش برسد و مخالفت پدر و مادرش با برخی از تقاضاهای او واقعی است.‏

تفاوت مراکز نگهداری و مراکز درمان بیماران

بیمارانی از میان مبتلایان به تمامی اختلات روانی شایع در جامعه، در «مرکز امید فردا» نگهداری می‌شوند، از جمله اسکیزوفرن و دوقطبی (بای پولار). بیماران روان معمولا بین یک تا سه ماه در بیمارستان‌ها بستری می‌شوند که برای درمان مشکلات آن‌ها کافی نیست.‏

«دکتر کاوه» با بیان این موضوع می‌افزاید: خدمات توانبخشی گران است و شامل کلاس‌های مختلف و صحبت با روان‌شناس و روان‌پزشک می‌شود اما سیستم‌های حمایتی کافی در کشور وجود ندارد. برای همین مراکز توانبخشی عملا تبدیل به مراکز نگهداری از بیماران روان می‌شوند. تفاوت مرکز ما با سایر مراکز هم در همین فعال‌تر بودن بخش توانبخشی به بیماران است. به خاطر همین، مرکز درمان و توانبخشی امید فردا مورد تأیید سازمان بهداشت جهانی هم هست. ‏

ما در محله میرداماد تهران ساختمانی را اجاره کردیم و بر اساس نیازهایمان تغییراتی در آن به‌وجود آوردیم. در اینجا روش‌های درمانی خوبی ارائه می‌دهیم اما فضایمان استاندارد نیست.‏

استاندارد آمریکایی

یکی از مشکلات افرادی که در یک دوره از زندگی خود دچار اختلال روان بوده و درمان شده‌اند، ورود به بازار کار است. «دکتر کاوه» با اشاره به این موضوع می‌گوید: از آنجا که این افراد آموزشی ندیده‌اند و مهارتی ندارند، با نامه‌ای از طرف ما به بازار کار معرفی می‌شوند اما کارفرما نه‌ تنها حقوق کافی نمی‌پردازد بلکه به محض بروز اولین مشکل، آن را به آن‌ها نسبت می‌دهد. بنابراین به این نتیجه رسیدیم که علاوه بر کامل و استاندارد نبودن ساختمان، محیط آموزشی مناسب هم نداریم تا مهارت‌های لازم برای ورود به بازار کار را به مددجویانمان بیاموزیم.‏

در نتیجه برای اولین بار در ایران، آخرین راهنمای سلامت روان در آمریکا را خریدیم و تصمیم گرفتیم مشابه آن را در کشور خودمان پیاده کنیم. این راهنما مربوط به کهنه‌سربازان آمریکایی بوده که بعد از هر جنگ دچار اختلالات روانی مختلف می‌شدند. سازمان بهداشت آمریکا بعد از سال‌ها کارکردن به این نتیجه رسید که بهترین گروهی که به‌طور مشخص می‌تواند برای مطالعه و درمان تحت‌نظر قرار بدهد همین سربازان هستند که عوارض و بیماری‌های ناشی از جنگ در آنها شدید است. نتایجی که بر اساس وضعیت آن‌ها به‌دست می‌آید به دیگران تعمیم داده می‌شود. این راهنما شامل همه جزییات و ریزمطالب مربوط به فضای ساختمانی و کاری مربوط به درمان بیماری‌های روان است.‏

باید توجه داشت که ما هم در ایران و سال‌ها بعد از جنگ هنوز با عوارض آن درگیریم. موردی داشتیم که پسر جوانی تحت‌ تاثیر محیط اطراف و پدرش که جانباز جنگ بود و مادرش که شیمیایی شده بود، دچار اختلال شده بود و به همه آسیب می‌زد. به‌طور مشخص می‌توان گفت جنگ برای این خانواده هنوز تمام نشده است.‏


پروژه مرکز توان بخشی بیماران اعصاب و روان امید فردا


ساختمان جدید

موسس مرکز امید فردا می‌گوید: با کمک نیکوکاران و اعضای موسسه، دو هزار متر زمین در منطقه ۲۲ تهران تهیه کردیم و در آن بنای ساختمانی بر اساس استانداردهای آمریکا را گذاشتیم. البته بنا به شرایط، تغییراتی در آن ایجاد شد، مثلا آن استاندارد می‌گوید مرکز درمان اختلالات روان باید نهایتا دوطبقه داشته باشد. 

ما ضمن مکاتبه با آمریکا با بیان این‌که در تهران زمین گران است و حمایت خاصی هم از ما نمی‌شود، این استاندارد را بومی‌سازی کرده و ساختمان را سیزده‌طبقه در نظر گرفتیم. این درحالی است که همه پنجره‌ها بلند و نورگیر هستند و اتاق‌ها تراس دارند و فاصله پنجره و تراس، نمای زیبای ساختمان است و همه این‌ها باعث می‌شود استانداردهای زیبایی رعایت شود و ساختمان، محیطی مانند زندان را تداعی نکند. پنجره‌ها به شکلی طراحی شده‌اند که بیماران قادر به بازکردن آنها و ایجاد خطر برای خودشان نباشند.‏

«دکتر کاوه» می‌افزاید: سه‌طبقه از ساختمان (منفی سه، منفی دو و منفی سه) فضای کار هستند. طبقه همکف شامل بخش‌های اداری و درمانی و درمانگاه است. طبقات اول به بالا بخش‌های خوابگاهی و استراحتگاه هستند که دوطبقه آخر بخش خدمات ویژه برای افرادی است که خدمات بهتری می‌خواهند و در ازای آن پول بیشتری برای کمک به بهتر اداره کردن مجموعه می‌پردازند. با این حساب در مرکز جدید می‌توانیم به همه افراد با همه سلایق سرویس بدهیم.‏

در طبقات منفی، مراکزی مانند کافه‌، کتاب‌فروشی، قنادی، آرایشگاه، سوپرمارکت، آشپزخانه، نانوایی و کارگاه خیاطی داریم که توسط آن‌ها، هم بتوانیم به خود مرکز و بیرون از آن خدمات مختلف ارائه کنیم و هم مددجویان را برای حرفه‌های مختلف آموزش بدهیم. نمی‌توان یک کارگاه را با تکیه بر عده‌ای افراد ناتوان ایجاد کرد، بنابراین برای اداره این مراکز از افراد حرفه‌ای کمک می‌گیریم و در کنار آن امکانی ایجاد می‌کنیم تا مددجویان از آنها کار یاد بگیرند.‏

این فعال اجتماعی تاکید می‌کند: با سازمان فنی و حرفه‌ای هم مکاتبه کرده‌ایم تا بتوانیم به مددجویانی که آموزش می‌بینند، مدرک بدهیم. یکی از مشکلات موجود این است که مددجویان بهزیستی مطابق قوانین، اجازه تردد ندارند که باید این مساله را هم حل کنیم. چون باید اجازه داشته باشیم که این افراد را برای کار یا رفتن به خانه‌هایشان بیرون بفرستیم و بتوانیم همچنان به آنها سر بزنیم. یک بیمار روان ابتدا باید تحت مراقبت‌های شبانه‌روزی قرار بگیرد، سپس از خدمات روزانه و در نهایت از خدمات خانگی استفاده کند تا به زندگی طبیعی برگردد. در بسیاری از موارد، فرد از نظر فیزیکی سالم و از نظر هوش عالی است و بعد از برطرف شدن اختلال روانش می‌تواند به یک نیروی کار خوب تبدیل شود.‏

برچسب نزنیم!‏

«دکتر اسماعیل محبوبی»، روانپزشک و رئیس مرکز امید فردا می‌گوید: برای همه بیماران دچار اختلال روان این امید وجود دارد که به جامعه برگردند. این‌که برنگردند به چند عامل بستگی دارد که بیشتر به نگرش جامعه مربوط است. اینجاست که باید جامعه را آماده پذیرش بازگشت این افراد بکنیم. شدیدترین شکل بیماری‌های روانی در میان افراد اسکیزوفرن و دوقطبی دیده می‌شود که تعدادی از آنها نسبت به درمان مقاومند و نیاز به امکانات توانبخشی بیشتری دارند اما حتی این افراد هم با دریافت امکانات مناسب می‌توانند به جامعه برگردند.‏

متاسفانه به‌خاطر نگرش منفی که در جامعه وجود دارد در این زمینه سرمایه‌گذاری کافی نمی‌شود. کارفرماها می‌گویند کسی که سابقه اختلال روانی داشته، خطرناک است و شما باید ثابت کنید که خطری ندارد، درحالی که خیلی اوقات ما نمی‌توانیم چنین چیزی را درباره خودمان هم ثابت کنیم!‏

وی می‌افزاید: در زمینه درمان بیماری‌های روان باید به چند نکته توجه داشت. اول این که بهتر است روی پیشگیری از بروز این بیماری‌ها کار کنیم. دوم آن‌که درباره مراجعه به روانپزشک در مراحل اولیه بیماری فرهنگ‌سازی شود. گاهی به‌دلیل استیگما (برچسب خوردن) درباره اختلالات روانی پنهان‌کاری می‌شود که باعث شدت یافتن مشکل خواهد شد. هنوز هم اگر به کسی توصیه کنید به روانپزشک مراجعه کند می‌گوید مگر من دیوانه‌ام؟ درحالی که بین بیماری‌های جسم و روان تفاوتی وجود ندارد و نگرش منفی به برخی از بیماری‌ها باید از بین برود. ‏

دکتر محبوبی تاکید می‌کند: باید به مردم آموزش داده شود که اگر کسی دارو خورد معنایش این نیست که همه تقصیرات و اشکالات متوجه اوست. متأسفانه در بسیاری از موارد، خانواده‌ها و حتی سیستم قضایی ما فکر می‌کنند اگر مشکلی وجود دارد، لزوما تقصیر کسی است که اختلال روانی دارد، درحالی که خیلی وقت‌ها تقصیر متوجه خانواده و جامعه است.‏

نیاز به حمایت‌های مردمی

درحال حاضر اسکلت پروژه ساختمان جدید مرکز امید فردا تمام شده و در فاز اول کار قرار است شش طبقه از آن برای بهره‌برداری کامل شود که ۶۰ درصد از کارش پیش رفته است. اگر نیکوکاران و سازمان‌های دولتی همیاری بیشتری داشته باشند، کار سرعت خواهد گرفت.‏

«دکتر مهرنوش کاوه» با بیان این موضوع می‌گوید: الان اداره برق منطقه به ما اعلام کرده است که سیم برق تا محل ساختمان را هم باید خودتان بکشید. با این حال امیدواریم کارها به‌نحوی پیش برود که اواخر فروردین یا اردیبهشت ماه سال آینده بتوانیم به ساختمان جدید نقل‌مکان کنیم. درحال حاضر برای تامین موادغذایی و اقلام دیگر مجموعه هم احتیاج به کمک داریم اما مهمتر از همه حمایت مردم برای تکمیل پروژه است. ‏

ما «خشت‌های معنوی» درنظر گرفته‌ایم که مردم می‌توانند از آن طریق به ما کمک کنند. هر خشت دویست‌ هزار تومان ارزش دارد که مشخصا صرف تامین هزینه‌های تکمیل پروژه ساختمان جدید خواهد شد. هر خشت، یک سهم از امید هر ایرانی برای ایران فرداست و فضاهای مختلف موسسه با عنوان اهدایی از طرف نیکوکاران نام گذاری خواهند شد.‏

وی می‌افزاید: ما چندسال است که پیگیر دریافت یک وام کم‌بهره هستیم اما هنوز موفق به دریافت آن نشده‌ایم. من بچه‌هایی را می‌شناسم که به‌ خاطر بودن در محیط و خانواده نامناسب دچار مشکل و اختلال شده‌اند و کافی بود به‌ موقع به آن‌ها کمک می‌شد تا خیلی از اختلالات روان پیش نمی‌آمد.‏

سخن آخر

طی بازدید از طبقات مختلف «مرکز امید فردا» متوجه می‌شوم که همه مددجویان، «دکتر کاوه» را به‌ خوبی می‌شناسند و با او ارتباط صمیمانه‌ای دارند. بعضی‌هاشان پیش می‌آیند و درخواستی دارند. یک نفر او را دعا می‌کند و دختر جوانی می‌گوید آرزو دارد زودتر به ساختمان جدید برود اما از همه بیشتر، حرف‌های شیرین دختری در ذهنم باقی می‌ماند که در فیلم کوتاه تهیه‌شده درباره مرکز امید فردا می‌بینم، آنجا که صادقانه به دوربین نگاه می‌کند و می‌گوید من از مردم خوب و نیکوکار می‌خواهم که خسیس نباشند و به ما کمک کنند!‏


 شماره حساب بانکی موسسه توانبخشی امید فردا برای حمایت:

 IR870570040311011873434001 

شماره کارت  5022291900056316 


خبرنگار: ارمغان زمان‌فشمی

منبع: وبسایت روزنامه اطلاعات