در این نوشتار، مت جیمز مدیر عامل و یکی از بنیان‌گذاران سازمان مردم‌نهاد نسل آینده از تجربه موفق سازمان در برنامه‌ریزی برای ارتباطات می‌نویسد. سازمان نسل آینده در حوزه آگاه‌‌سازی و ترویج راه‌حل‌هایی برای خطرات ناشی از تغییرات آب‌ و هوا و تهدیدات آن روی زندگی و سلامت کودکان و خانواده‌ها فعالیت می‌کند:

هنگامی که در سال ۲۰۱۰ من و دیگر همراهانم در حال بحث بر سر طراحی سازمان مردم‌نهاد نسل آینده بودیم، بر سر دو اصل توافق داشتیم: اول این که، اطلاعات بی‌طرفانه و مبتنی بر داده‌های درست و دقیق، سازمان را رو به جلو هدایت می‌کند و دوم، ارتباطات نیز باید جزئی از فعالیت‌ها و برنامه‌های هر سازمان مردم‌نهاد و غیرانتفاعی باشد.

سازمان ما می‌خواست که علی‌رغم تاثیرگذاری گسترده، همچنان کوچک و چالاک و کارآفرین باقی بماند، و موفق هم شد. ما برنامه‌های ابتکاری موفق مختلفی را در سطح ملی یا در ایالت کالیفرنیا پیاده کردیم ولی همچنان تعداد کارکنان‌ مان کم است. حتما می‌پرسید چگونه؟


اول، ما بهترین‌ و درخشان‌ترین افراد را برای رهبری پروژه‌های کلیدی و واحدهای عملیاتی مهم، استخدام کردیم - افرادی که می‌دانستند چگونه از اطلاعات حداکثر استفاده را بکنند، آن‌ را به صورت موثر انتقال دهند و فرصت‌های پیش‌رو را شناسایی کنند.

دوم، ما شراکت‌ها و همکاری‌هایی ایجاد کردیم که مانند یک اهرم به ما کمک کرد، ایده‌های پروژه‌مان را در سازمان‌ها و تارنماهای مختلف پخش کنیم و انگار یک بلندگو به ما داده شد تا بتوانیم درباره مسائل کلیدی حرف بزنیم و صدای ما به گوش مردم برسد.

سوم، ما به سرعت گروه مخاطب‌مان را شناسایی کردیم و پیام‌ها و محتوای‌ موردنظر را برای آن‌ها فرستادیم. هیچ سازمانی، چه بزرگ و چه کوچک، نمی‌تواند زمان طولانی دوام بیاورد، اگر زمان و منابع‌ اش را برای پیامی که به مخاطبان اصلی اش نمی‌رسد، به هدر دهد.


کار و فعالیت ما در حوزه تغییرات آب و هوا مثال خوبی برای ارائه است. تغییر آب‌ و هوا موضوعی معمولا به شدت سیاسی و دوقطبی در امریکا است و معمولا به شکل دوگانه «حفظ طبیعت» در مقابل «فرصت‌های شغلی بیش‌تر» مطرح می‌شود بدون این‌که روی تاثیر اقتصادی احتمالی که در صورت توجه نکردن به این موضوع با آن مواجه می‌شویم، بحث شود. بحث محیط زیست در امریکا معمولا به‌سرعت به یک بحث دو قطبی منحرف می‌شود: بحث روی علم و بحث روی بهترین سیاست‌ها. بنابراین سازمان‌های تجاری و سودآور که بازیگران مهمی در کمک به حل این مشکلات هستند، از این بحث کنار گذاشته شده‌ اند. پس از خودمان پرسیدم «چگونه می‌توانیم این چارچوب را تغییر دهیم و دخالت رهبران حوزه تجاری را در این مباحث افزایش دهیم؟»

جواب ما چه بود؟ ما پروژه تجارت پرمخاطره را راه‌اندازی کردیم که پروژه‌ای پژوهشی و ارتباطی است و ریسک‌های اقتصادی را که توسط تغییر آب‌‌ و هوا ایجاد می‌شوند به‌صورت کمی در می‌آورد تا موضوع را به شکل یک مساله تجاری و محلی درآورد و که فراتر از  یک ماجرای سیاسی یا محیط زیستی است. در ابتدای پیشرفت پروژه ما برای استخدام شرکایی سطح بالا و بی‌طرف تلاش کردیم تا به‌ عنوان پیام‌رسان و مشاور با ما همکاری کنند.

ما همچنین اهمیت داده‌های قابل اطمینان را می‌دانستیم. بنابراین با گروه رادیوم قرارداد بستیم تا تحلیل‌های دقیقی درباره تاثیر تغییرات آب و هوا روی حوزه‌های کشاورزی، انرژی و بخش‌ های زیربنایی ساحلی انجام دهد که از طریق قانونی نیز قابل پیگیری باشند. این پروژه منجر شد به جمع‌آوری دقیق‌ترین بررسی‌ها در این حوزه که برای استفاده به صورت آزاد در اختیار همگان است. از آن مهم‌تر تیم ما تصمیم گرفت که پیشنهادات جمعی برای سیاست‌گذاری در حل این موضوعات ندهد؛ این رویکرد باعث شد که ما تنها روی واقعیت‌ها تمرکز کنیم و سیاست دست و پای ما را نبندد.

مثال دیگر یکی از پروژه‌هایی است که تحت نظارت بخش کودکان و خانواده در سازمان ما تهیه شد. ما می‌خواستیم ابتکاراتی ایجاد کنیم که هم  توجه به ارزش سرمایه‌گذاری زودهنگام روی کودکان را بزرگ‌ نمایی کند و هم ابزارهایی را در اختیار والدین و پرستاران کودک قرار دهد که با استفاده از آن‌ها بتوانند به کودکان کمک کنند.

نتیجه تلاش‌های ما در این زمینه، ایجاد پروژه ابتکاری کوچک‌تر از آن که شکست بخوریم بود که با همکاری بنیاد کلینتون اجرا شد. بر تحقیقات بسیاری که توسط پژوهشگران و مشاورین سرشناس انجام شد، تمرکز این پروژه روی محدود کردن شکاف در دایره لغاتی بود که بین کودکان خانواده‌های قشر کم‌ درآمد و پردرآمد وجود دارد و به شدت موجب کاهش فرصت‌های موفقیت برای کودکان قشر کم درآمد می‌شود. کمتر کردن این فاصله بسیار ساده و ارزان بود - صحبت کردن، کتاب خواندن و آواز خواندن برای کودکان از زمان تولدشان، می‌تواند تغییر عمده‌ای در مسیر زندگی‌شان ایجاد کند. گروه‌های والدین با درآمد کم گفتند از تاثیر مثبت در معرض دایره لغات وسیع‌تر بودن در دوره خردسالی آگاه نبودند و بسیاری از آن‌ها با این چالش روبرو بودند که این کار ساده را به یک اولویت تبدیل کنند. ما سناتورهایی را از هر دو حزب سیاسی در این پروژه درگیر کردیم و همچنین با چندین سازمان دیگر که در سطح ملی در حوزه کودکان و خانواده فعالیت می‌کردند، همکاری کردیم.


خب در حوزه ارتباطات چه درس‌ هایی از این فرایند گرفتیم؟

اول، پروژه‌های ابتکاری بی‌طرفانه و مبتنی بر واقعیت، نقش مهمی دارند و نیاز مبرم به این پروژه‌ها وجود دارد.

دوم، سازمان‌های کوچک با تعداد کارکنان و منابع مالی محدود در رقابت در دنیایی که پر است از ایده‌های مختلف، می‌توانند از همسو شدن با شرکای بزرگ سود ببرند.

سوم، غیرانتفاعی‌ها نیاز دارند که روی کارکنانی سرمایه‌گذاری کنند که ارزش پروژه‌های ارتباطات با کیفیت بالا را می‌فهمند و مهارت‌های پیاده‌سازی آن را دارند.


بسیاری از سازمان‌های مردم‌نهاد و غیرانتفاعی‌ ارتباطات را اولویت واقعی سازمان خود قرار نمی‌دهند. رهبران برای موفقیت نیاز دارند که فرهنگ داخلی که ارزش ارتباطات موثر را به‌عنوان یک راهبرد برنامه‌ریزی شده می‌داند پرورش دهند و تقویت کنند.

این مقاله را با بیان قوانین ارتباطات موفق‌ترین غیرانتفاعی‌هایی که دیدم پایان می‌برم: ارتباطات باید بخشی از برنامه کاری باشد و سازمان‌ها می‌توانند نهایت استفاده را از پروژه‌های ابتکاری ارتباطات ببرند و برای دستیابی به آن‌ها هدف‌ گذاری انجام دهند. با وجود آن‌که این قوانین بازی موفقیت را تضمین نمی‌کنند. اما می‌توانند، پایه‌هایی را ایجاد کند که مردم‌نهادها و غیرانتفاعی‌ها را قادر می‌سازد با سازمان‌های بزرگ سودآور رقابت کنند و تغییرات اجتماعی ایجاد کنند.


این مطلب نوشته مت جیمز مدیرعامل و از بنیان‌گذاران سازمان مردم‌نهاد نسل آینده است. این سازمان در حوزه ترویج راه‌ حل‌هایی برای خطرات ناشی از تغییرات آب‌ و هوا و تهدیدات آن روی زندگی و سلامت کودکان و خانواده‌ها فعالیت می‌کند. اصل این نوشتار را می‌توانید در مجله مطالعات نوآوری اجتماعی دانشگاه استنفورد مشاهده کنید.


ترجمه: یاری‌کده

منبع: stanford social