محوری‎ترین موضوع مورد بحث میان مدیران سازمان‎های غیرانتفاعی، پرسش‌هایی از این دست است:‌ پول داریم یا نه؟ چه مقدار نیاز داریم؟ از کجا می‌توانیم کمک‌های مالی جمع‌ آوری کنیم؟ چرا بیشتر از این نیست؟

ما در طول یک تحقیق 10 مدل جمع‌‌آوری کمک‌‌های مالی را شناسایی کرده‌ایم که معمولا بزرگ‌ترین سازمان‌‎های غیرانتفاعی در آمریکا نیز از آن‌‎ها استفاده می‎کنند. 

البته هدف از معرفی این مدل‌ها، تجویز یک رویکرد مشخص برای همه موسسات و سازمان‌های مردم‌نهاد نیست، بلکه امیدواریم به مدیران خیریه و سازمان‌های غیرانتفاعی کمک کنیم تا مدل‌‌هایی را که باور دارند در جهت رشد و توسعه سازمان‌ آن‌ها موثر است را به‌ صورت واضح‌‎تری بیان کنند و از این بینش در جهت بررسی ظرفیت‌‌ها و محدودیت‌‌های مرتبط با آن مدل استفاده کنند.


۱۰ مدل جمع‎آوری کمک مالی در خیریه‌ها


دریافت‎کنندگان خدمات خیریه، مشتریان سازمان نیستند

هنگامی‌که سازمان مردم‌نهاد راهکاری را در جهت ایجاد ارزش برای یک دریافت‎کننده خدمات خیریه می‎یابد (به‌عنوان مثال، بازپروری یک زندانی برای بازگشت به جامعه و یا نجات یک گونه زیستی در معرض خطر)، منبع اقتصادی پول‎ساز و سودآور خود را نیافته است و باید جداگانه به دنبال یافتن این منبع باشد. 

همه سمن‌ها در حقیقت مشغول دو نوع «کسب و کار» هستند، یکی مربوط به فعالیت‎ها و برنامه‎های خودشان و دیگری در رابطه با افزایش میزان کمک‎های اهدایی و خیریه.

در نتیجه این تفاوتی که بین دریافت‎کنندگان خیریه و حامیان مالی وجود دارد، جنبه‌های مختلف مهم مدل‌های تامین کمک‌های مالی سازمان ‎های غیرانتفاعی باید جدا از مدل‌ های موجود در دنیای شرکت‌های تجاری مورد بحث و بررسی قرار بگیرند. 

یک مدل کسب و کار دربرگیرنده انتخاب‌های مختلف در رابطه با ساختار هزینه‎ها و میزان ارزش برای دریافت‎کنندگان خدمات خیریه است ولی یک مدل جمع‎‌آوری کمک مالی تنها بر روی کمک‌‎های مالی متمرکز است و کاری به برنامه‌ها و خدمات ارائه شده به دریافت‎کنندگان خیریه ندارد.

 همه مدیران سازمان‌های غیرانتفاعی می‌توانند ازاین ده مدل برای بهبود میزان جمع‌‎آوری کمک مالی و مدیریت آن‌‌ها استفاده کنند. اما کارآیی این مدل‎ها زمانی اهمیت پیدا می‎کند که سازمان غیرانتفاعی بزرگ‌تر می‎شوند. 

راه‎های زیادی برای جمع‍آوری کمک مالی به میزان یک میلیون دلار در سال وجود دارد که برخی از آن‎ها حتی به صورت بداهه در طول فرآیند شکل می‎گیرند. اما هنگامی‌که سازمان سعی می‌‎کند سالانه حدود بیست و پنج تا پنجاه میلیون دلار یا بیشتر جمع‌‎آوری کند، راه‌‌های کمتری وجود دارد. 

تعداد تصمیم‌گیرندگان بالقوه‏‌ای که می‌توانند اجازه صرف کردن چنین مقدار زیادی از پول را بدهند، کاهش می‎یابند (و یا باید از مجموعه‎ای از این افراد کمک بگیرید) و همین‌طور عواملی که در این افراد برای گفتن «بله» ایجاد انگیزه می‎کنند نیز بیش‌تر می‎شوند (و یا به‌طور کامل تحت تاثیر یک رهبر کاریزماتیک سازمان غیرانتفاعی قرار نمی‎گیرند).

تحقیق ما صحت این مطلب را تائید می‎کند. در مطالعه ‎ای که اخیرا انجام دادیم، ۱۴۴ سازمان غیرانتفاعی تاسیس شده از سال ۱۹۷۰ که تا اندازه پنجاه میلیون دلار در سال یا بیشتر رشد کرده بودند را شناسایی کردیم. در طی این تحقیقات متوجه شدیم که تک تک این سازمان‌ها به دنبال منابع مشخصی از کمک‌های مالی بودند که توانستند با اتکا به آن‌ها، رشد کنند و بیشترشان روی تنها یک منبع خاص که متناسب با کار و برنامه خودشان بود، تمرکز کرده بودند. همچنین هر یک از آن‌ها قابلیت‌های کاملا حرفه‌ای در داخل سازمان پرورش داده بودند که هدف‌شان جمع‎ آوری کمک مالی از آن منابع مشخص بود. به‌عبارت دیگر، هر کدام از این سازمان‌های غیرانتفاعی یک مدل جمع آوری کمک‌های مالی داشتند که به‌خوبی توسعه‌ یافته بود.

هر چقدر میزان کمک مالی مورد نیاز بیشتر باشد، اهمیتِ به دنبال بازارهای جمع‎ آوری کمک مالی شناخته شده بودن که در آن تصمیم گیرندگان خاصی با انگیزه‌های مشخص وجود دارند نیز بیشتر می‎شود. به‌عنوان مثال گروه‌های بزرگی از اهداکنندگان انفرادی، بر اساس دغدغه‌های رایج مشترک در مورد مسائل مختلف مانند تحقیقات بر روی سرطان پستان به یکدیگر ملحق شده‎اند. در مثالی دیگر، منابع بزرگ کمک‎های مالی از سوی دولت، ماموریت و اهداف خاصی مانند نگه‌داری و سرپرستی کودکان یتیم دارند. یک سازمان غیرانتفاعی می‎تواند تعداد انگشت شماری از بنیادها و یا افراد ثروتمند را متقاعد کند تا چند میلیون دلار برای موضوعی که قبلا نادیده می‎گرفتند، اهدا کنند ولی این روش برای یک سازمان غیرانتفاعی که به دنبال جمع‎آوری ده‌ها میلیون دلار است، جوابگو نخواهد بود.

هدف این نیست که بازار جمع ‎آوری کمک مالی را پایدار و باثبات توصیف کنیم؛ خیر، این طور نیست. اولین بار که«روز زمین» در سال ۱۹۷۰ برای افزایش آگاهی و قدردانی نسبت به محیط زیست کره زمین نامگذاری شد، هم‎‎زمان یک موج افزایش کمک به معضلات محیط زیستی ایجاد شد. قحطی اتیوپی در سال‎های ۱۹۸۴ تا ۱۹۸۵ منجر به افزایش قابل توجهی در میزان حمایت از کمک‎های بین‌المللی شد. آگاهی از بحران آموزشی ایالات متحده آمریکا در اواخر دهه ۸۰، زمینه را برای جذب کمک‎های مالی در جهت ایجاد مدارس مستقل فراهم کرد. تغییرات را نمی‌توان پیش‌بینی کرد ولی به دلیل غیرقابل پیش‌بینی بودن، نمی‎توان به یک راه خاص برای جمع‎آوری کمک مالی وابسته بود.

ده مدل جمع‎آوری کمک مالی

ایجاد یک چارچوب برای جمع‎آوری کمک مالی در سازمان‎های غیرانتفاعی یک چالش است. برای اینکه مدل‎ها کارآمد و مفید باشند، نباید بیش از حد به‌طور کلی و یا بیش از حد به‌طور خاص تعریف شده باشند. به‌عنوان مثال، یک کلینیک سلامت عمومی که به بیماران تحت پوشش برنامه کمک دریافت درمانی دولت، خدمات می‎دهد را در نظر بگیرید و هم یک سازمان غیرانتفاعی که کارش توسعه حمایت شده از طرف دولت آمریکا برای توسعه بین‌المللی است. درست است که هر دو از سوی دولت کمک مالی دریافت می‎کنند ولی نوع کمک مالی و تصمیم گیرندگان کنترل این منابع مالی کاملا متفاوت از یکدیگر هستند. قرار دادن این دو در کنار هم و در یک مدل، مفید و کارآمد نخواهد بود. در عین حال تعیین یک مدل جداگانه برای تمام سازمان‎هایی که کمک مالی یکسانی دریافت می‎کنند، تعریف بیش از حد خاص و محدودی است که کارآیی لازم را نخواهد داشت.

در نهایت به سه پارامتر برای تعریف مدل‌ها رسیدیم: منبع کمک مالی، انواع تصمیم گیرندگان، و انگیزه‎های تصمیم گیرندگان. با این کار توانستیم ده مدل جمع ‎آوری کمک مالی متمایز، منسجم و درعین حال در برگیرنده انتخاب‌های واقعی را شناسایی کنیم.

در ادامه این مقاله هر کدام از این ده مدل جذب سرمایه همراه با توصیف نمونه‎ ای از سازمان غیرانتفاعی متناسب با آن  معرفی شده است. این مدل‎ها به ترتیبِ میزان قدرت تامین‎کننده حمایت مالی آ‌ن‌‌ها آورده شده‌اند. سه مدل اول (مرتبط ‎کننده‎های احساسی، متکی بر دریافت‎کنندگان خیریه، و مشوق اعضا) تا حد زیادی توسط بسیاری از کمک‌های فردی تامین مالی می‌شوند. مدل چهارم (شرط‎‌بندی کننده بزرگ) تا حد زیادی توسط یک فرد و یا توسط تعداد کمی از افراد و بنیادها تامین مالی می‎شوند. سه مدل بعدی (ارائه دهنده خدمات عمومی، ابداکننده قوانین و سیاست‎ها، و کارگزار ذینفعان) تا حد زیادی توسط دولت تامین مالی می‎شوند. مدل هشتم (بازیافت‎کننده منابع) تا حد زیادی از طرف شرکت‌ های بزرگ پشتیبانی می‌شوند. دو مدل پایانی (اجراکننده در سطح محله ولی در سرتاسر کشور) مخلوطی از انواع کمک‎های مالی را دریافت می‎کنند.

مدل اول: ایجاد رابط‌های احساسی

برخی از سازمان‌های غیرانتفاعی مانند بنیاد مِیک اِ ویش (ترجمه تحت‌اللفظی‌اش می‌شود: یک آرزو بکن) با تمرکز روی هدفشان توسعه پیدا کردند که این هدف منعکس‎کننده و طنین دغدغه‌های تعداد زیادی از مردم با سطح درآمد مختلف بود. در واقع ساختار و چارچوبی را ارائه کرد که این افراد توانستند برای اولین بار با هم ارتباط برقرار کنند. سازمان‎های غیرانتفاعی که از این رویکرد استفاده می‎کنند از مدلی با نام رابط‌های احساسی پیروی می‌کنند. رسالت بیش‌تر این‎گونه سازمان‎ها در زمینه‎های تحقیقات محیط زیست، بین‎الملل و سلامت متمرکز است. این سازمان‎ها متفاوت از آن‎هایی هستند که به سراغ افراد با باور دینی خاص، گرایشات سیاسی و یا علاقه ورزشی خاص می‎روند که با هم برای بیان عقاید و علایق مشترکشان سازمانی را تشکیل داده‎اند.

مدل رابط‌های احساسی معمولا به دنبال ایجاد روابط ساده و روشن میان داوطلبین در مراسم‌های مختلف جمع‎آوری کمک‎های مالی است. بنیاد سوزان جی کومن یک نمونه از سازمان غیرانتفاعی ‎‎است که از مدل رابط‌های احساسی استفاده می‌کند. بنیاد کومن که در سال ۱۹۸۲ تاسیس شده، به دنبال ریشه‌کن کردن سرطان پستان به‌عنوان یک بیماری مهلک است. بنیاد این کار را از طریق کمک مالی به تحقیقات پزشکی، حمایت از پروژه‎های پژوهشی، آزمایشی (غربالگری) و درمانی در سرتاسر دنیا انجام می‎دهد و برنامه‎های آموزشی مختلفی برای زنان در مورد اهمیت تشخیص زود هنگام دارد. ماموریت این بنیاد منعکس‌کننده دغدغه بسیاری از زنان است که حتی ممکن هست هیچ‌وقت به‌صورت مستقیم نیاز به خدمات این سازمان پیدا نکنند. میزان جمع‎آوری کمک‌های سالانه سازمان کومن بین سال‎های ۱۹۷۷ تا ۲۰۰۷ از چهل و هفت میلیون به سیصد و سی و چهار میلیون دلار افزایش پیدا کرد. متوسط کمک‎های فردی در سطح بسیار پایین و در حدود سی و سه دلار است ولی رمز موفقیت تلاش‌های این سازمان همواره در جمع‎آوری کمک مالی از سوی تعداد بسیار زیادی از حمایت‎کنندگان در سطح گسترده بوده است. این بنیاد و سازمان‌های وابسته‎های آن سالانه درحدود صد و بیست مسابقه ورزشی دو با حضور بیش از یک میلیون شرکت‎کننده برگزار می‎کنند. این مراسم نه تنها به افراد اجازه می‎دهد که به سازمان کمک مالی کنند بلکه داوطلبین را به مشارکت دعوت می‎کند و آن‌ها را تشویق می‎کند که تیم تشکیل ‎دهند و به دنبال کمک مالی بیشتری بروند و به‌طور کل در تجربه روز مسابقه سهیم باشند. رهبران سازمان‎های غیرانتفاعی‌ که می‏‌خواهند از این مدل رابط‌های احساسی استفاده کنند، باید پرسش‌های زیر را از خود بپرسند:

  • آیا تا به حال قشرهای زیادی از مردم علاقه به کمک کردن را در این زمینه نشان داده‎اند؟
  • آیا می‎توانیم به صورت ساده و مختصر ضرورت وجود این سازمان غیرانتفاعی را توجیه کنیم؟
  • آیا یک راه متدوال و معمولی برای جذب تعداد زیادی از داوطلبان وجود دارد؟
  • آیا توانایی‎های لازم برای توسعه تلاش‌ها به یک منطقه جغرافیایی بزرگ‎تر را داریم؟ و یا آیا می‎توانیم این توانایی‌‏ها را ایجاد کنیم؟ 

مدل دوم: متکی بر دریافت‎کنندگان خیریه

برخی از سازمان‎های غیرانتفاعی مانند کلینیک کلیولند به ازای خدمات ارائه شده به هر فرد، کمک مالی دریافت می‎کنند اما روی افرادی که در گذشته از این خدمات استفاده کرده‌اند نیز برای کمک مالی حساب می‎کنند. مدل مورد استفاده در این قبیل سازمان‌ها را متکی بر دریافت‎کنندگان خیریه می‎نامیم. دو مثال بسیار خوب بیمارستان‎ها و دانشگاه‎ها هستند.  به‌طور کلی، بخش عمده کمک مالی این سازمان ‎های غیرانتفاعی از طریق هزینه ‎های پرداخت‎شده به ازای ارائه خدمات، تامین می‌شود. با این وجود تمام هزینه ارائه این خدمات با هزینه‎های دریافتی جبران نمی‎شود. در نتیجه، این سازمان‎ها سعی می‎کنند رابطه خوب و طولانی مدتی با افرادی که زمانی از خدمات‌شان استفاده کرده‎اند، برقرار کنند و بر همین اساس این سازمان‎ها را متکی بر دریافت‎کنندگان خیریه نامیده‌ایم. اگر چه این کمک ‎های مالی در مقابل هزینه‎ ها بسیار اندک هستند (به‌ طور متوسط حدود پنج درصد در بیمارستان ‎ها و حدود سی درصد در دانشگاه‎ های خصوصی) اما این کمک‌‏های مالی منبع مهمی برای تامین بودجه پروژه‎های بزرگی مانند ساختمان‎سازی، تحقیقات و صندوق پشتوانه مالی هستند. اغلب خیرین با این انگیزه کمک می‎کنند که زمانی با دریافت این کمک ‎ها، زندگی‌ شان تغییر کرده است. سازمان‌هایی که از این مدل متکی بر دریافت‌کنندگان خیریه استفاده می‎کنند، عمده حمایت خیریه خود را از طریق هدایای بزرگ دریافت می‎کنند. دانشگاه پرینستون نمونه‌ای از سازمان غیرانتفاعی است که از مدل متکی بر دریافت‎کنندگان خیریه استفاده می‏‌کند. این دانشگاه شهرت زیادی برای درخواست کمک مالی از فارغ‌التحصیلان خود دارد و توانسته است بالاترین میزان کمک معادل ۲\۵۹  درصد را در میان تمام دانشگاه‎های ملی جمع‎آوری کند. بیش از سی و سه هزار فارغ‌التحصیل مقطع لیسانس در سال ۲۰۰۸، حدود ۶\۴۳ میلیون دلار به این دانشگاه کمک کردند. به دلیل مهارت بالای این دانشگاه در جمع‌آوری کمک مالی، بیشتر از پنجاه درصد بودجه عملیاتی دانشگاه پرینستون از سوی خیرین و درآمد ناشی ازصندوق پشتوانه مالی تامین می‎شود. رهبران سازمان‎های غیرانتفاعی‌ که می‏‌خواهند از این مدل متکی بر دریافت‎کنندگان خیریه استفاده کنند، باید سوالات زیر را از خود بپرسند:

  • آیا ماموریت و هدف ما سود فردی خاصی دارد که برای اجتماع هم مفید باشد؟
  • آیا افراد در طی زمان دریافت خدمات، احساس وفاداری و ادای دین به سازمان پیدا می‎کنند؟
  • آیا ساختار مناسب برای دسترسی به دریافت‎کنندگان خدمات خیریه در مقیاس مناسب را داریم؟

مدل سوم: مشوق اعضا

برخی از سازمان‎های غیرانتفاعی مثل کلیسای سدلبک به کمک‌های مالی افراد وابسته هستند و از مدل جمع‎آوری کمک مالی با نام «مشوق اعضا» استفاده می‎‎کنند. این افراد (که از اعضای آن سازمان هم هستند) به سازمان کمک مالی می‌کنند زیرا هدف سازمان  را جزئی از زندگی روزمره خود می‎دانند، بنابراین، در نهایت خود این افراد هستند که از این کمک‌ها بهره خواهند برد. سازمان‎هایی که از مدل مشوق اعضا استفاده می‎کنند، دارای اساس و پایه خاصی برای ایجاد فعالیت‌های گروهی جدیدی نیستند و در مقابل، با اعضا (کمک‌کنندگان مالی) از طریق حمایت از فعالیت ‎هایی که آن افراد به دنبال تحقق آن‌ها هستند، ارتباط برقرار می‎کنند. این سازمان‌ها اغلب در زمینه‎‌های مذهبی، محیط زیست، هنر، فرهنگ و کارهای انسان‌دوستانه فعالیت می‏‌کنند. به‌عنوان مثال می‎توان از بنیاد ملی بوقلمون‌‌های وحشی نام برد که به دنبال حفظ و گسترش قلمرو زندگی بوقلمون‎‎‌های وحشی است که از طرف دیگر، مشوق و حمایت‌کننده شکار بوقلمون وحشی نیز هست. شکارچیان بوقلمون به سمت این سازمان جذب می‎شوند و در نهایت از کار آن سود می‎برند که باعث می‎شود به اعضای وفاداری تبدیل بشوند که در جمع‎آوری کمک مالی برای سازمان هم مشارکت می‎کنند. اعضای محلی این بنیاد در سال، حدود دوهزار ضیافت شام برای جمع‎آوری کمک مالی برگزار می‎کنند و در حدود هشتاد درصد از درآمدهای سالانه سازمان را از این طریق تامین می‎کنند. در این ضیافت‎ها چندین فرصت مختلف برای اهدای پول وجود دارد: بلیط ورودی (که برای هر نفر حدود پنجاه دلار است و شامل حق عضویت سالانه هم می‎شود)، خرید محصولات و کالاهای تبلیغاتی (به‌طور متوسط بیش از صد دلار به ازای هر شرکت‎کننده) و بلیت‌های قرعه‎کشی (که حدود شانزده هزار دلار به ازای هر ضیافت سودآوری دارند). جایزه‎های قرعه‎کشی و کالاهای تبلیغاتی برای فروش از طرف دفتر اصلی این بنیاد تامین‌ می‎شوند. هر ضیافت بعد از محاسبه هزینه‎ها، در حدود ده هزار دلار سودآوری دارد. بخش بزرگی از پول جمع‎آوری شده صرف منطقه محلی حفاظت شده در همان منطقه برگزاری ضیافت می‎شود. رهبران سازمان‎های غیرانتفاعی‌ که می‌‏خواهند از این مدل جمع‌آوری کمک‌های مالی استفاده کنند، باید سوالات زیر را از خود بپرسند:

  • آیا اعضا احساس خواهند کرد که فعالیت‎های سازمان در نهایت به‌صورت مستقیم به نفع آن‎ها یا جامعه آن‎ها خواهد بود؟
  • آیا ما قابلیت این را داریم که اعضا را در کار جمع‎آوری کمک مالی مشارکت دهیم و آن‎ها را مدیریت کنیم؟
  • آیا می‎توانیم با اعضای اصلی کاملا هماهنگ و هم‎صدا باقی بمانیم، حتی اگر به معنای از دست‎دادن فرصت‎های جمع‎آوری کمک مالی و کنار گذاشتن فعالیت‌هایی باشد که باب میل اعضا نیست؟

مدل چهارم: شرط‎‌بندی کننده بزرگ

تعداد محدودی از سازمان‎های غیرانتفاعی مانند موسسه تحقیقات پزشکی استنلی هستند که منابع مالی خود را از طریق تعداد کمی از افراد یا بنیادها تامین می‌کنند. این مدل از جمع ‎آوری کمک مالی را «شرط‎‎بندی کننده بزرگ» می‎نامیم. در اغلب موارد، بزرگ‌ترین اهداکننده سازمان، موسس آن نیز هست که هدف او برطرف کردن معضلی است که احساس و انگیزه شخصی عمیقی نسبت به آن دارد. با وجود این‎که اکثر شرط‎بندی کنند‌ه‌های بزرگ منابع مالی زیادی برای شروع کار دارند و به سرعت رشد پیدا می‎کنند ولی مواردی هم هست که سازمانی پیش از این تاسیس شده است، و یک اهداکننده مالی پیدا می‌کند که به دنبال کمک مالی به رویکردی مهم و جدید برای حل یک مشکل خاص بوده است. سازمان‎های پیروی کننده از مدل شرط‎بندی کننده بزرگ که ما شناسایی کردیم، بیشتر در دو بخش تحقیقات پزشکی و معضلات زیست محیطی متمرکز بودند. دلایل اصلی این‎که این سازمان‎ها مبلغ هنگفتی از کمک مالی دریافت می‎کنند این است که: مشکل مورد بررسی آن‌ها با مقدار زیادی از پول، قابل حل شدن است (به‌عنوان مثال با مقدار زیادی پول می‎توان یک موسسه تحقیقاتی‎ تاسیس کرد تا درمان یک بیماری خاص را کشف کند)، یا سازمان از یک راه‌حل ضروری و خاص برای حل مشکل استفاده می‏‌کند. یک نمونه از سازمانی که از مدل شرط‎بندی کننده بزرگ استفاده می‎کند، سازمان حفاظت محیط زیست جهانی است که وظیفه حفاظت از تنوع زیستی موجود در کره زمین را به‌عهده دارد تا نشان بدهد که انسان‎ها می‌توانند به صورت هماهنگ و سازگار با طبیعت زندگی کنند. سازمان حفاظت محیط زیست جهانی این قابلیت را دارد که در سراسر دنیا منطقه‌هایی را شناسایی ‎کند که اثر مهمی روی حفاظت از تنوع زیستی جهانی می‎گذارند و بدین ترتیب توجه اهداکنندگان بزرگ را جلب می‌کند تا از کمک‎های هنگفت آن‎ها در جهت امری مهم و تاثیرگذار برای محافظت از کره زمین استفاده شود. کمک‌کنندگان اصلی سازمان حفاظت محیط زیست جهانی را گروه کوچکی تشکیل می‎دهند. رهبران سازمان‎های غیرانتفاعی‌ که می‌‏خواهند از این مدل شرط‎‎‌‌بندی کننده بزرگ استفاده کنند، باید سوالات زیر را از خود بپرسند:

  • آیا می‎توان راه‎‌حلی نهایی و قابل انجام برای یک معضل بزرگ در بازه زمانی محدود ارائه داد؟
  • آیا می‎توانیم به راحتی بگوییم که این مبالغ هنگفت کمک مالی را کجا و چطور برای رسیدن به اهداف‌مان صرف خواهیم کرد؟
  • از میان بنیادها و افراد ثروتمند، آیا کسی علاقه‎مند به مشکل مورد نظر و رویکرد ما وجود دارد؟ 

مدل پنجم: ارائه‌دهنده خدمات عمومی

بسیاری از سازمان‎ های غیرانتفاعی، مانند بنیاد موفقیت برای همه، با ارگان‎های دولتی در راستای ارائه خدمات اجتماعی اساسی مورد نیاز مانند مسکن، کمک‎های بشردوستانه و آموزش و پرورش همکاری می‌کنند که دولت از قبل برای آن‎ها بودجه تخصیص داده است. سازمان‎های غیرانتفاعی‎ را که ارائه‌دهنده این نوع از خدمات هستند  ارائه دهنده خدمات عمومی می‎نامیم. دولت در بعضی از موارد، این ارائه خدمات را کاملا به سازمان‎های غیرانتفاعی واگذار می‎کند ولی مقررات خاصی را هم برای دریافت کمک مالی وضع کرده است که می‎توان از فرمول بازپرداخت هزینه‎ها و یا درخواست طرح پیشنهادی نام برد. سازمان‌های ارائه دهنده خدمات عمومی هم‎‌گام با رشد و توسعه، به دنبال منابع مالی دیگر هم می‎روند. تی‌.ام.سی، نمونه‌ای از سازمان ‎های غیرانتفاعی است که از مدل ارائه دهنده خدمات عمومی استفاده می‎کند و وظیفه‎اش پشتیبانی و حمایت از فرزندان و خانواده‌های مهاجران است. در سال ۱۹۷۱ با کمک‌های دولت فدرال تحت عنوان برنامه «هد استارت» شروع به کار کرد و با تمرکز روی نیازهای دو فرهنگ و دو زبانه بودن خانواده‎ها به دنبال آماده سازی فرزندان مهاجرین برای  ورود به مدرسه و سیستم آموزش و پرورش بود. هم‎زمان با رشد و توسعه شورای مهاجرین تگزاس، رهبرانش سعی کردند وابستگی خود را  به این تک منبع مالی کاهش داده و به دنبال کمک‎های دولتی دیگری نیز بروند. در حال حاضر تی.ام.سی از منابع مختلف فدرالی، ایالتی و دولت محلی کمک مالی دریافت می‌کند و برنامه‌‏های جدیدی مثل سوادآموزی، مراقبت‎های دوران بارداری و آموزش مصرف کننده را هم ارائه می‎دهد. رهبران سازمان‎های غیرانتفاعی که می‏‌خواهند از مدل  ارائه دهنده خدمات عمومی استفاده کنند، باید سوالات زیر را از خود بپرسند:

  • آیا سازمان ما مطابق برنامه‎ یا برنامه‌های از پیش تعیین‌شده‎ای از سوی دولت است؟
  • آیا می‎توانیم نشان بدهیم که عملکرد سازمان ما بهتر از رقیب‌های ما است؟
  • آیا حاضریم به صورت دوره‎ای وقت خود را صرف تمدید قراردادها و کاغذ بازی‎های دولتی بکنیم؟

مدل ششم: ابداع‌کننده قوانین و سیاست‎ها

برخی از سازمان‎های غیرانتفاعی مثل سازمان دهکده جوانان کاملا متکی بر کمک‎های مالی از سوی دولت هستند و از مدلی با نام ابداع‌کننده قوانین و سیاست‎ها پیروی می‎‎کنند. این سازمان‎های غیرانتفاعی روش‎های جدیدی را برای مقابله با مشکلات اجتماعی ایجاد کرده‎اند که لزوما با برنامه‎های جاری کمک‎های مالی دولت سازگار نیست. آن‎ها کمک‎کنندگان دولتی را قانع کرده‌اند تا به این روش‎های جدید اعتماد کنند زیرا این راه‎حل‎ها از راه‎حل‎های موجود پیشین، کارآمدتر و کم‌هزینه‌تر هستند. (ارائه دهندگان خدمات عمومی برعکس این گروه، ازبرنامه‎های کمک مالی دولتی موجود برای خدماتی که ارائه می‌دهند، استفاده می‎کنند.) نمونه‎ای که از این دسته می‎توان نام برد، سازمان هِلپ یو.اس.اِی است. این سازمانن‎ غیرانتفاعی برای بی‎خانمان‎ها مسکن موقت فراهم می‎کند و برای خانواده‎‎هایی با درآمد کم، خانه‎هایی با قیمت مناسب می‌سازد. اندرو کومو(فرزند فرماندار سابق نیویورک ماریو کومو) در سال ۱۹۸۶ سازمان هلپ یو.اس.اِی را به‌عنوان راه‌حل جایگزینی برای سکونت بی‎خانمان‎ها در خانه‎ها به جای سیاست اجرایی در نیویورک تاسیس کرد که مطابق آن بی‌خانمان‎ها در هتل‎های مخصوصی با نام هتل‎های رفاهی قرار می‎گرفتند. این روش نوین در راستای مشکل مسکن بی‌خانمان‎ها توسط هلپ یو.اس.اِی زمانی ارائه شد که مشکل بی‎خانمان‎ها تبدیل به یک معضل عمومی بزرگی شده بود و مسئولین دولتی حاضر بودند روش‎های جدیدی را برای برطرف کردن این مشکل امتحان کنند. کومو با ادعای این‌که راه‌حلش هم کارآمدتر و هم کم‌هزینه‎تراست، حمایت اولیه تصمیم گیرندگان دولتی را به خود جلب کرد که هزینه پروژه به دلیل هم‎زمانی با معضلات اقتصادی در نیویورک از اهمیت زیادی برخوردار بود. بودجه هلپ یو.اس.اِی در سال ۲۰۰۷ در حدود شصت میلیون دلار بود که هشتاد درصد آن از منابع دولتی تامین شده بود (نیمی از دولت فدرال و نیم دیگر از دولت ایالتی و محلی). رهبران سازمان‎های غیرانتفاعی‌ که می‏‌خواهند از مدل ابداکننده قوانین و سیاست‎ها استفاده کنند، باید سوالات زیر را از خود بپرسند:

  • آیا ما رویکرد نوینی برای گذار از وضعیت کنونی (از لحاظ اثرگذاری و هزینه) داریم که آن‎قدر ضرورت دارد که نظر کمک کنندگان مالی دولتی را که غالبا به سوی راه‎حل‌های سنتی گرایش دارند، به خود جلب کند؟
  • آیا می‎توانیم  کمک کنندگان مالی دولتی را قانع کنیم که برنامه ما عملی و شدنی خواهد بود؟
  • آیا ما می‎توانیم با تصمیم گیرندگان دولتی که از تغییر حمایت می‎کنند، رابطه‎‌ای خوب و قوی برقرار کنیم؟
  • در حال حاضر، آیا فشارهای لازم بر روی دولت برای تغییر روند و سیاست‌های فعلی وجود دارد؟

مدل هفتم، کارگزار ذی‌نفعان

برخی از سازمان‌های غیرانتفاعی مانند سازمان وام دانشجویی آیوا با رقبای خود بر سر ارائه خدماتی که از سوی دولت عرضه یا پشتیبانی می‎شود، رقابت می‎کنند. این‎گونه سازمان‌های غیرانتفاعی را مدل کارگزار ذی‌نفعان می‎نامیم. این سازمان‌ها در زمینه مسکن، خدمات استخدامی، خدمات درمانی و وام‎های دانشجویی فعالیت می‎کنند. وجه تمایز این دسته از سازمان‎های غیرانتفاعی با بقیه برنامه‎های دولتی این است که دریافت‎کنندگان خدمات خیریه، آزادی کاملی در انتخاب سازمان غیرانتفاعی برای دریافت خدمات دارند. یکی از نمونه ‎های استفاده کننده از این مدل، سازمان غیرانتفاعی مشارکت برای مسکن کلان‎شهر بوستون است که مدیریت املاک اجاره‎‎ای متعلق به دولت ایالتی و فدرال را در بیش از سی منطقه ماساچوست برعهده دارد. این سازمان از زمان تاسیس در سال ۱۹۹۱۱ تا به حال در ارائه کمک هزینه یا یارانه مسکن به خانواده ‎های نیازمند، شهرت خوبی برای خود کسب کرده است و بزرگترین ارائه دهنده یارانه مسکن در منطقه بوستون است که بیش از هفت هزار و پانصد خانوار را تحت پوشش خود دارد. سازمان مشارکت مسکن کلان‎شهر بوستون، فعالیت ‎های مرتبط دیگری مانند برنامه ‎های آموزشی و جلوگیری از بی‎خانمان شدن را نیز ارائه می‎دهد . بیش از ۹۰ درصد بودجه این سازمان از هزینه‎های مدیریتی پرداختی از سوی دولت به عنوان بخشی از یارانه تامین می‎شود. باقی بودجه از سوی شرکت‌ها و بنیادها تامین می‎شود. رهبران سازمان ‎های غیرانتفاعی‌ که می‌‏خواهند از این مدل  کارگزار ذینفعان استفاده کنند، باید سوالات زیر را از خود بپرسند:

  • آیا می‎توانیم به دولت ثابت کنیم که ما توانایی خوبی در ارائه خدمات یا یارانه به افراد نیازمند داریم؟
  • آیا می‎توانیم میزان خدمات بیشتر کنیم تا ارزش سود بالاتر رود؟
  • آیا می‎توانیم به خوبی قوانین و مقررات وضع شده توسط دولت برای به‌عهده گرفتن مسئولیت ارائه این خدمات را اجرا کنیم؟
  • آیا می‌توانیم راهی برای جبران هزینه‎های جانبی این قبیل برنامه‎های خدماتی پیدا کنیم؟ 

مدل هشتم: بازیافت‎کننده منابع

برخی از سازمان ‎های غیرانتفاعی مانند بنیاد اَمِری‌کِرز از طریق دریافت اجناس و کالاهای خیریه و اهدایی از شرکت‌ ها و افراد مختلف و رساندن آن‎‎ها به افراد نیازمندی که توانایی خرید آن‎ها را ندارند، رشد و توسعه یافتند. سازمان‌های غیرانتفاعی را ‎که از این مدل استفاده می‎کنند، بازیافت‎کننده منابع می‎نامیم. کسب و کارها تمایل زیادی به اهدا کالا و اجناس مختلف مثل غذاهایی با تاریخ مصرف مشخص دارند زیرا در غیر این صورت این اقلام به هدر می‎روند و یا هزینه نهایی تولید اجناس زیاد از حد پایین است و در بازار رقابت با تولیدکننده عرضه نخواهند شد، مثل دارو در کشورهای در حال توسعه. اجناس و کالاهای اهدایی بخش بزرگی از دارایی اصلی شرکت هستند ولی برای پرداخت هزینه‌های عملیاتی باید منابع مالی دیگری را پیدا کرد. اکثریت بازیافت‎کننده منابع در زمینه‎ برنامه‎های غذایی، کشاورزی، درمانی و تغذیه در سطح بین‎المللی فعال هستند. بزرگترین سازمان مبارزه با گرسنگی در منطقه نیوانگلند با نام بانک غذایی بوستون بزرگ نمونه‌ای از این مدل بازیافت‎‎کننده منابع است. این سازمان سالانه در حدود پانزده هزار تن غذا را بین ششصد سازمان محلی شامل انبارهای غذایی خیریه، آشپزخانه‎های خیریه، مراکز نگهداری از کودکان و سالمندان و پناهگاه‎های بی‎خانمان‎ها، توزیع می‎کند. در سال ۲۰۰۶ حدود پنجاه و دو درصد از دارایی‎های این بانک را کالاهای اهدایی از سوی شرکت‎ها تشکیل می‎داد. برنامه‎های دولت فدرال و ایالتی نیز به این بانک کمک جنسی و مالی می‌کنند که در حدود بیست و سه درصد منابع سالانه آن‎ها را تامین می‎کند که صرف توزیع مواد غذایی می‌شود. بیست و پنج درصد باقیمانده از سوی هدیه‌های نقدی افراد مختلف تامین می‎شود که هزینه‎های سربار و هزینه‎های بهبود ساختار را پوشش می‌دهد. رهبران سازمان‎های غیرانتفاعی‌ که می‏‌خواهند از این مدل بازیافت‎کننده منابع استفاده کنند، باید سوالات زیر را از خود بپرسند:

  • آیا کالاهایی که می‌خواهیم توزیع کنیم را می‎توان به صورت مداوم از اهداکنندگان دریافت کرد؟
  • آیا می‎توانیم مهارت این را پیدا کنیم که در کنار روندهای ناگهانی افزایش اهدای اجناس، در زمان کمبود اجناس اهدایی هم آمادگی داشته باشیم؟
  • آیا راهبرد مشخصی در جهت جمع‎آوری کمک نقدی برای تامین هزینه‎های عملیاتی و سربار داریم؟

مدل نهم: ایجادکننده بازار

برخی از سازمان‌های غیرانتفاعی مانند تراست فور پابلیک لند خدماتی را ارائه می‎دهند که هم‌زمان نیاز به آن‌ها در بازار وجود دارد اما مورد توجه خیرین نوع‌دوست هم هست. این‌ها خدماتی است که پرداخت مستقیم پول برای آن‌ها در جامعه غیراخلاقی یا حتی غیرقانونی است. سازمان‎ غیرانتفاعی ‎که این خدمات را ارائه می‎دهد از مدلی استفاده می‎کند که ایجادکننده بازار می‎نامیم. به‌عنوان نمونه می‎توان از اهدای عضو نام برد. تقاضای زیادی برای اعضای بدن انسان وجود دارد ولی فروش آن غیرقانونی است. این سازمان‎های غیرانتفاعی عمده بودجه خود را از طریق دریافتی‌های خیریه و هزینه‎های دریافتی مستقیم در ازای فعالیت و خدمات، تامین می‎کنند. بیشتر ایجادکنندگان بازار در زمینه سلامت و بیماری فعالیت می‎کنند ولی نمونه‎هایی نیز در زمینه حفاظت از محیط زیست وجود دارد. یک نمونه از این سازمان‎ها صندوق بیماری‎ های کلیوی آمریکا است که در سال ۱۹۷۱ برای کمک به افراد کم بضاعت با بیماری‌های کلیوی برای پرداخت هزینه‎های دیالیز تاسیس شد. در حال حاضر این سازمان بزرگ‎ترین کمک کننده مالی به بیماران دیالیزی در سرتاسر کشور آمریکا است که مطابق گزارش سال ۲۰۰۶، سالانه هشتاد و دو میلیون دلار به شصت و سه هزار و پانصد بیمار کلیوی (۱۹ درصد کل بیماران دیالیزی) کمک کرد. ارائه‌دهندگان خدمات بهداشتی تا قبل از سال ۱۹۹۶ می‎توانستند به بیماران دیالیزی محتاج که تحت پوشش حمایت دولتی بودند، کمکی پرداخت کنند که شامل بیست درصد از کل هزینه‎ها می‌شد. دولت فدرال در سال ۲۰۰۶ این‎ کار را برای ارائه دهندگان خدمات بهداشتی غیرقانونی اعلام کرد زیرا ممکن بود بیمار مجبور شود فقط از یک ارائه دهنده خدمات بهداشتی خاص، خدمات دیالیز دریافت کند. سازمان خیریه بیماری‌های کلیوی آمریکا، این مشکل را شناسایی و برنامه‎ای برای حل آن ایجاد کرد. حالا این نهاد،‌ خودش این هزینه‎ها را پرداخت می‎کند تا بیماران به درمان خود ادامه دهند. ارائه دهندگان خدمات بهداشتی و شرکت‎های بزرگ بخش عمده‎ای از منابع مالی مورد نیاز این سازمان را فراهم می‎کنند.  سازمان خیریه بیماری‌های کلیوی آمریکا در حال استفاده از قوانین مشابه بیماران دیالیزی، برای داروهای درمان پوکی استخوان نیز هست. رهبران سازمان‎های غیرانتفاعی که می‌‏خواهند از مدل  ایجادکننده بازار استفاده کنند، باید سوالات زیر را از خود بپرسند:

  • آیا گروهی از کمک‌‎کنندگان مالی علاقه‎مند به سرمایه‎گذاری برای حمایت از کار ما وجود دارد؟
  • آیا دلایل قانونی یا اخلاقی بیش‌تری برای ارائه این خدمات از سوی سازمان‎های غیرانتفاعی وجود دارد؟
  • آیا ما دارای یک برنامه مورد اعتماد و نامی معتبر هستیم؟

مدل دهم: اجراکننده در سطح محله ولی در سرتاسر کشور

تعدادی از سازمان‎های غیرانتفاعی هستند مثل سازمان بیگ برادرز بیگ سیسترز که با ایجاد شبکه‌ای ملی در داخل یک کشور از افراد مختلف در محله‎ و منطقه‎های خودشان، رشد و توسعه پیدا کرد. سازمان‎های غیرانتفاعی ‎که از این مدل استفاده می‎کنند را  اجراکننده در سطح محله ولی در سرتاسر کشور می‎نامیم. این سازمان‎ها روی مسائلی مانند مدارس با شرایط بد و یا بچه‎های نیازمند به الگویی مناسب در میان بزرگسالان می‎پردازند که این مشکلات در میان انجمن‎های محلی از اهمیت زیادی برخوردار است و دولت به تنهایی قادر به حل این مشکلات نیست. بیشتر کمک‎های مالی این سازمان‎ها از محلات جمع‎آوری می‎شود و دولت مقدار خیلی کمی به آن‎ها کمک می‌کند. تعداد بسیار کمی از عملیات‎های محلی به میزان بیشتر از پنج میلیون دلار رسیده‌اند ولی از لحاظ وسعت می‎توانند بسیار گسترده باشند. سازمان غیرانتفاعی آموزش برای آمریکا نمونه‌ دیگری از سازمان‌هایی است که از مدل  اجراکننده در سطح محله ولی در سرتاسر کشور استفاده می‎کند. سازمان آموزش برای آمریکا، فارغ‌التحصیلان جدید دانشگاه‎ها را جذب می‌کند، آموزش می‌دهد و در مدارس مختلف کشور مستقر می‌کند. این سازمان در سال ۱۹۸۹ تاسیس شد و تا سال ۲۰۰۷ به درآمد سالانه بیش از نود میلیون دلار رسید. این سازمان، بیست و شش دفتر محلی دارد که بیش از هفتاد و پنج درصد کمک‎های مالی را جمع‌آوری می‌کنند. رمز موفقیت این سازمان در این است که بیانیه ماموریت‌اش (بهبود کیفیت سیستم آموزش دوازده مرحله‎ای) در راستای دغدغه‌های کمک‌کنندگان مالی هم هست. جمع‎آوری کمک مالی برای این سازمان دارای جنبه‎ای حیاتی است و برای این‎ کار از مدیران اجرایی هر منطقه برای جمع‌آوری کمک مالی محلی استفاده می‎کند. رهبران سازمان‎های غیرانتفاعی که می‏‌خواهند از این مدل  اجراکننده در سطح محله ولی در سرتاسر کشور استفاده کنند، باید سوالات زیر را از خود بپرسند:

  • آیا ما به دنبال رفع معضلی هستیم که رهبران محلی هم به آن توجه زیادی دارند و آیا رفع این مشکل در انجمن‎ها و محلات دیگر مختلف کشور هم  ضرورت دارد؟
  • آیا گسترش سازمان به جوامع و انجمن‎های کوچک‌تر در راستای اهداف و ماموریت ما خواهد بود؟
  • آیا می‎توانیم از مدل خود در جوامع دیگر هم استفاده کنیم؟
  • آیا می‎توانیم رهبرانی باعرضه را برای هدایت سازمان در مناطق دیگر شناسایی و به آن‎ها اختیارات لازم را بدهیم؟ 

مشکلات موجود سر راه سازمان‎های غیرانتفاعی

در دنیای اقتصادی امروز رهبران سازمان‎های غیرانتفاعی به راحتی وسوسه می‎شوند تا به دنبال هر نوع پولی بروند که باعث می‎شود سازمان از مسیر اصلی خود خارج بشود. بیش از هر زمان دیگری، در دوران سختی‎ها و مشکلات است که رهبران سازمان‎های غیرانتفاعی نیاز دارند استراتژی جمع‎ آوری کمک مالی خود را بررسی کنند و به روش‎های جمع‎آوری کمک مالی نظم و ترتیب بدهند. ما امیدواریم که این مقاله چارچوب لازم را در جهت انجام این‎کار برای رهبران سازمان ‎های غیرانتفاعی فراهم کرده باشد.

سازمان‎های غیرانتفاعی از راه‎ های مختلفی برای جمع‎ آوری کمک مالی استفاده می‎کنند و تمام آن‌ ‏ها نمی‌توانند به مدل‎های لازم برای برنامه‎هایی در ابعاد بزرگ برسند. تمام سازمان‎های غیرانتفاعی می‎توانند از شفاف ‎سازی، موثرترین مدل جمع ‎آوری کمک مالی خود بهره ببرند و حتی ممکن است سازمان‌های غیرانتفاعی مدل‎های جدیدی را برای جمع ‎آوری مبالغ زیادی از کمک مالی توسعه بدهند. همان‎طور که در ابتدا هم گفته شد، تقریبا ۱۵۰ سازمان غیرانتفاعی جدید ( بدون در نظر گرفتن دانشگاه‎ ها و بیمارستان‎ ها) بین سال‎های ۱۹۷۰ تا ۲۰۰۳ بیش از ۵۰ میلیون دلار در سال کمک مالی جمع‎ آوری کردند.

در سوی دیگر این معادله، خیرین بیش از پیش روی کمک‎های مالی خود به سازمان‎ های غیرانتفاعی دقت می‏‌کنند. ما امیدواریم که این مقاله به خیرین دید بهتری نسبت به راهبرد (استراتژی) کمک‌های مالی خودشان بدهد تا به صورت کارآمدتری از برنامه‎های مورد نظرشان حمایت کنند. همان‎طور که جامعه بیشتر از قبل نیازمند بخش غیرانتفاعی و خیرین برای حل مشکلات است، فهم و درک صحیحی از مدل‌های جمع‎آوری کمک مالی برای رسیدن به آن آرمان‎ها نیز روزبه روز اهمیت بیشتری پیدا می‎کند.

این مطلب نوشته مشترک ویلیام فاستر، پیتر کیم و باربارا کریستینسن است. ویلیام لندِز فاستر یکی از شرکای گروه بریج‌اسپن و سرپرست تحقیقات بر روی تامین کمک مالی سازمان‌ های غیرانتفاعی هست. پیتر کیم یکی از مشاوران بریج‌اسپن است که بر روی استراتژی‌ های رشد و توسعه سازمان ‎های غیرانتفاعی در بخش ‎‎های آموزش و پرورش و مشارکت جوانان متمرکز است. باربارا کریستینسن یکی دیگر از مشاورین بریج‎ اسپن است که روی برنامه‌ ریزی در جهت گسترش و توسعه سازمان‌ ها کار می‌کند.


English