فرض کنیم بهعنوان یک فرد نوعدوست قصد دارید مبلغی را به یک سمن (سازمان مردمنهاد یا خیریه) کمک کنید که ماموریتش کاهش فقر آموزشی در میان کودکان خانوارهای محروم است. اگر مطلع شوید که این سازمان ۴۰ % کمکهای مالی دریافتی را صرف هزینههای مدیریتی و اداری خود میکند و ۶۰ % را مستقیما به کاهش فقر آموزشی کودکان اختصاص میدهد، چه میزان روی تصمیم شما برای کمک مالی تاثیر میگذارد؟ اگر مطلع شوید که ۴۰ % اختصاصیافته به هزینههای مدیریتی و اداری عمدتا صرف جذب نیروهای حرفهای و تماموقتی شده که میتوانند کیفیت عملکرد سمن را بسیار بالا ببرند، تصمیم شما چه تغییری میکند؟
بخش بزرگی از افرادی که منابع مالی خود را برای امور عامالمنفعه اهدا میکنند، مایلند که ۱۰۰ % منابع مالی اهدایی آنها مستقیما صرف کمک به افراد تحت پوشش یک سازمان مردمنهاد یا خیریه شود. اما از اگر موضع مدیران سمنها موضوع را ببینیم، طبیعتا عملکرد قوی هر سازمان عامالمنفعه مستلزم آن است که بخشی از منابع مالی برا پوشش هزینههای سربار (هزینههای مدیریتی، هزینههای اداری و نیز برنامههای تبلیغی برای افزایش کمکهای مالی در آینده) صرف شود. این تفکر متفاوت بین خیرین و مدیران سمنها بعضاً موجب پنهان کردن هزینههای سربار توسط مدیران سمنها میشود؛ مسألهای که هم به شفافیت سمنها لطمه میزند و هم ممکن است کیفیت عملکرد سمنها را در بلندمدت کاهش دهد.
حد بهینه هزینهها سربار در یک سمن، چند درصد است؟
دانشگاه ایندیانا در پژوهشی برای پاسخ به پرسش فوق، صورتهای مالی ۵۶.۰۰۰ سمن آمریکایی را بررسی کرده که سالانه دستکم ۵۰.۰۰۰ دلار کمک مالی مردمی جذب کردهاند.
این پژوهش به ویژه از آن جهت در آمریکا اهمیت دارد که بعد از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و به دلیل جهش کمکهای مردمی برای حمایت از قربانیان حملات تروریستی، قانونگذاران در تعدادی از ایالتهای امریکا قوانین محدودکنندهای را در مورد درصد مجاز برای هزینه کمکهای مالی در بخشهای مدیریتی و اداری سمنها وضع کردند.
در پژوهش دانشگاه ایندیانا، ۲ معیار کلیدی مورد بررسی عبارتند از:
- نسبت هزینه مدیریتی و اداری سمنها به درآمد آنها
یکی از سوالهای اساسی این است که چه مقدار از کل بودجه یک سازمان مردمنهاد میتواند صرف برنامههای آن و چه مقدار صرف امور اداری، مدیریت و فرآیندهای جذب منابع مالی شود؟ برای پاسخ به این سوال، استاندارد ۶۵/۳۵ در نظر گرفته میشود؛ به این معنی که یک سازمان مردمنهاد باید حداقل ۶۵ درصد از بودجه را مستقیما به اهداف عامالمنفعه سازمان و حداکثر ۳۵ درصد از این بودجه را صرف هزینههای اداری و جمعآوری منابع نماید. اگر سازمانی زیر ۶۵ % منابع مالی اهدایی مردم را مستقیما صرف ماموریت و جامعه هدف خود کند، به احتمال فراوان مدیریت آن سازمان دچار مشکل است.
در ۵ حوزه بررسیشده در پژوهش دانشگاه ایندینا، درصد سمنهایی که زیر ۶۵ % منابع مالی خیرین را مستقیما صرف جامعه هدف خود میکنند (سمنهای احتمالا مشکلدار)، عبارتند از:
- سمنهای حوزه فقرزدایی: ۱۴ %
- حوزه هنر: ۲۸ %
- حوزه آموزش: ۱۵ %
- حوزه سلامت: ۱۵ %
- محیط زیست : ۱۸ %
- نسبت هزینه به درآمد در کمپینهای عامالمنفعه
در پژوهش دانشگاه ایندیانا با بررسی ۵۶.۰۰۰ سمن امریکایی، میانگین هزینه کمپینهای عامالمنفعه به نسبت درآمد حاصل از آنها (مجموع کمکهای مردمی جذبشده) عبارتند از:
- سمنهای حوزه فقرزدایی: ۱۷ %
- حوزه هنر: ۱۸ %
- حوزه آموزش: ۲۴ %
- حوزه سلامت: ۱۶ %
- محیط زیست : ۱۵ %
از سوی دیگر مخالفان بررسی عملکرد مالی سمنها، ایرادات زیادی را به این طرح وارد کردهاند. آنها معتقدند نسبت هزینه برنامهها و همینطور نسبت بازدهی پروژههای جمعآوری مالی علاوه بر اینکه در اندازهگیری آنچه میخواهند ارزیابی کنند، موفق نیستند؛ بلکه میتوانند پیامدهای ناخواستهای را به دنبال داشته باشند. نگرانی اصلی این است که تمرکز بر این نسبتها میتواند منجر به رقابتی بین سمنها شود که هزینههای اندک اداری و مدیریتی را تشویق میکند. چنین رقابتی باعث میشود که مدیران سمنها مبالغ کمتری را صرف جذب تماموقت نیروهای توانمند و تماموقت، اداره حرفهای سازمان، برنامهریزی، مدیریت ریسک، جمعآوری داده برای ارزیابی خدمات و آموزش کارکنان کنند. نتیجه چنین امری عدم توسعه سمنها و جامعه مدنی خواهد بود.
آگاهی از مزایا و معایب استانداردهای بهرهروی مالی برای سمنها، به ما امکان میدهد که از محدودیتها در کنار پتانسیلهای این طرح مطلع باشیم و از اطلاعات مذکور در جهت استفاده درست از نسبتهای مالی بهره ببریم.
منبع:
دیدگاه خود را بنویسید